خیلی چیزاشون برا ما عجیبه با وجودی که همشهری هستیم اونم تو شهر کوچیک که اکثر فرهنگ ها یکیه
ما عقد کردیم هیچکدوم از اقوامش منو پاگشا نکردن خواهرشم که دعوت کرد هیچ کادویی نداد و پیتزا درست کرد برا بار اول(حالا درسته شوهرم گفته بود من شبا برنج نمی‌خورم و گفت خواستم برنج درست کنم اما چون اون گفته درست نکردم اما بازم به نظرم زشت بود)
خانواده هیچ کمکی نمیکنن با وجودی که تواناییشو دارن
خیلی کم با هم رفت و آمد دارن یا بهتر بگم کلا ندارن
خیلی دیر غذا میخورن و خیلی چیزای دیگه که اینجا نمی‌گنجه بگم
مادرشوهر اشغال من سینه اش نوکش زخم شده بود خاک تو سر سینشو جلو پسرای گندش درمیاورد نشون میاد میگفت ببینین سینم اینجور شده خجالتم خوب چیزیه مثلن چیو میخواست ثابت کنه اخ چقدر حرص میخوردم ،یا مثلن اون شکم پر از پی و چربی ک دو تن توش چربی و لباسشو میداد بالا ب شوهرم نشون میداد مثلن مبخواست بگه معدم درد میکنه خوب از رو لباس بگو معدم درد میکنه ،فک کنم خیلی اعتماد ب نفس داره نمیدونه ک چه هیکل زشتی داره قدشم یا متر و 20 فقط
،تو سفرا آروق میزنن هم خودش هم پدرشوهرم اصلن براشون مهم نیست حال منو بهم.میزنن ،عروسو کلفت میدونن اگا کار کنی توبی اگا نکنی بدی،انقد بی فرهنگن اگه بگم شاخ درمیارین
من چیز بدی ندیدم حالا اون نخ اولیو میشه گفت ولی بقیش مشکلی ندتشت که اون نخ هم میشه توجیه کرد که چون زیاد میشوره و جلد میکنه شاید تو خونه نخ نداشته مجبور شده اوندفعه اونکارو کنه بذوزه شاید برای دفعه بعد خریده بیچاره
اتفاقا این که توی لیوان خودشون مجدد چایی بریزن خیلی خوبه
ماهم بعد ازددوبار جمع کردن و شستن و چایی ریختن توی لیوانا، برای دفعات بعدی توی یه قوری خوشگل پیرکس، چایی رو یک رنگ میکنیم و بعد میبریم جلوی مهمونا و مجدد تو لیوانشون میریزیم.
اصلنم چیز عجیبی نیست
خواهر شوهرم که خیلی شوهرش پولداره م بنده خدا آدم دست و دلبازی هست چندین ساله داعم خونه مادر شوهرم شام و ناهار میخوره نمی‌دونم چرا خودشم نباشه بچه هاش هستند
کاش ی کمی انصاف بخرج میدادین از خانواده خودتون هم میگفتین
یعنی خانواده های شما بی عیب و ایراد و خانواده همسرتون پراز کارهای عجیب و ایراد
اگر اینجوریه چرا ازدواج کردین با اون خانواده ها
چرا موندین
چرا بچه دار شدین ؟؟؟؟؟؟
اولین چیزی ک یه روز بعد عروسیم دیدم ب کله پاچه رب گوجه میزنن و با برنج میخورن.
زیاددیدم عجیب ترینش این بوده واسه پاگشامون خاهراش به شوهرم گفتن خودتون وسایل شامو تهیه کنید بیارید😕
کلا این دوتا خاهر زیادی بیشعورن من ۴ماه زایمان کردم دوقلودارم تاپیکم رو بخونی قسمت باردار ی وبستری من از ۶ماه بستری بودم تا ۸ماه که زایمان اورژانسی شدم خیلی اذیتم تاهمین الان که زایمان کردم وشکر خدا بچه هام صحیح وسلامت بغلمن ولی باز عوارضشو دارم هرجامیشینن میگن خوبه ۵ قلونیاورده انقدر ادا داره😕بعدخود بیشعورشون ازبارداریم تازایمانم تا الان که بچه هام دارن کم. کم بزرگ میشن حتی یک شب نموندن کمک باشن بعدشم اصلا نمیدونن دوقلویی چی هست چون توفامیلشون وخانوادشون نبوده
خانواده ی شوهرم خیللللی بی حیان ، جوری که تا حالا یکی از کاراشونو توی خانواده ی خودم ندیدم
مثلأ هر سه تا خواهر شوهرام وقتی میرن حموم، شوهرمو صدا میکنن که لیفشون بکشه
با اینکه بچه نیستن سه تاشون بزرگن
با شورت و سوتین یا شورتک خیلی تنگ و کوتاه و نیم تنه پیش شوهرم میگردن
خیلی راحت در مورد پریود و رابطشون توی جمعی که مرد هست صحبت میکنن
حتی واسه مسخره بازی به چیز شوهرم دست میزنن و شوخی جنسی میکنن
نخ دندان کشیدن تو جمع بعد خوردن غذا
خوبیهای خیلی زیاد
مثلا تا وقتی در قید حیاتن خونه شون رو به نسبت سهم ارث های اسلامی میزنن ب نام فرزندانشون و همسرشون
همه از یکی دوساعت ب طلوع آفتاب بیدار و هرکی یکطرف مشغول نماز شب و دعا و اشک ریختن
همه با ضمیر جمع با هم حرف میزنن حتی پدر با بچه هاش
بچه هاشون رو با آقا و خانم صدا میزنن
حتی ب پدربزرگ مادربزرگ آقابزرگ و خانم بزرگ میگن خخخ😁 و ب پدرمادر آقاجون و خانوم جون
من اصلا این مدل سبک زندگی رو قبل ازدواج ندیده بودم
لر کجا هستین آخه منم لرم. ولی کباب پایه ثابت نیست. مهمونی هامون چه رسمی چه غیر رسمی همیشه پلو و خورشت و اینا هست. اش و کشک بادمجون یا کتلت و اینا اصلا فحش محسوب میشه بذاریم جلو مهمون حتی شوهرم ک مثلا میره خونه پدرم باید حتما غذای پلو گوشتی باشه. ولی کباب ب ندرت میذاریم. کباب بیشتر وقتی عجله ایه و وقت کافی برا پختن غذا برا مهمون نیست
