دقیقا مث بلایی که سر شوهر من اومده انقدر عرق میخورد تا این ایام عید فشارش رفت رو 20 نزدیک بود سکته کنه ترس برشون داشت خیلی پشیمون شدن پدرشوهرم نفرینش کرد گفت دیگه نخور البته شوهرم همیشه نمیخوره فقط مناسبتا سالی دو سه بار بیشتر نمیشه
ولی مجردیاش هرروز بوده
بعد ازدواج من ترمزشو کشیدم پووفففف پیر شدم تا اینو درست کردم اینجور خانواده ها پدر عروسشون در میاد