بحثمون شد چند شب پیش استکان زدم زمین شکستم بچم جیغ کشید و ترسید برداشت برد خونه مادرش گفت تا آدم نشی نمیارم روز بعد رفتم در خونه مادرش درو باز نکرد عمدا منم زنگ زدم ۱۱۰ فوری بش رسوندن اومد پلیسار و رد کرد گفت بریم خونه با زبون مذاکره حل کنیم اومدیم خونه دعوا و کتکم زد که حیثیتمو بردی پلیس بردی در خونه مادرم منم وسیله هامو جمع کردم اومدم خونه خالم امروز مهد نبردش که نرم ببینمش از دیروز پیغام میفرسته که بش بگید بیا کار به دادگاه نکشه آبروم بره بابام و دامادش دیشب اومدن اینجا بابام نمیدونه زن صیغه کرده و خیانت کرده همش طرفداریش میکنه جلو دامادش میگه تو لیاقت این مردو نداری داشتم منفجر میشدم امروز سر کار اینقدر حالم بد بود ترک کار زدم اومدم دلم برا بچم تنگ شده خدا لعنت کنه شوهر لجنمو تهدید کرده شکایت کنم بفهمه کسی تا آخر عمر نمیزاره بچمو ببینم گریههههه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.