سلام عزیزانم خودتون تاپیک های قبلیم دیدید چقد اذیت شدم
نامزد کردم و قراربود دوماه بعدش عقد کنیم نامزدم همش بهونه اورد که پول ندارم و… عقد عقب بندازیـم خانواده من کاملا مخالف صیغه بودن اما بابای نامزدم مذهبی بود و میگفت باید محرم بشن ک گناه نباشه و… خانوادم بزور راضی شدن یکساله خوندیم تو این تایم بسیار خوشاخلاق و مهربون و همهچی تمام فقط عقدمون عقب اوفتاده بود تاریخ صیغهمون تمام شد و بستگان نزدیکفوت کرد و صیغه تمدید کردیم(چونکه خانوادم درگیر بودن اصلا گیر ندادن) همهچی ازین صیغه دوم شروع شد بشدت بداخلاق و بیاحترامی میکرد بهم منم نهایت صبوری و خانومی کردم واسش همش قهر میکرد من میرفتم منت کشی و… خیلی عذاب کشیدم تا اینکه دیماه(سه ماه پیش) اصرار که رابط داشته باشیم منم بزور قبول کردم البته هنوز بکارت دارم بعداز رابطه نه تنها درست نشد بلکه بدترم شد و خلاصه ک خودش حلقش پس آورد و جداشدیم اخرای دیماه جداشدیم
وسطبهمن اومد گفت بدون اینکه خانواده ها درجریان بزاریم بیا یکمدت رل بزنیم اگر شد دوباره باهم بسازیم خانواده ها درجریان میذارم
بهمن تا اسفند باهاش چت میکردم و بقولن دوست بودیم اما دیدم باز فایده نداره همش بیمحلی ن زنگی ن پیامی و بیاحترامی بازم چیزی نگقتم و صبرکردم یکم فروردین بهش تبریک عید گقتم اونم بعداز ۱۹ ساعت جواب داد تبریک گفت
تا ۱۲ فروردین خبری ازش نبود منم قصد کات داشتم ۱۲ فروردین پیام اد بیا امزوز بریم بیرون منم گقتم بخاطر ارزش خودم بهتره جداشیم تو خواسته هام براورده نمیکنی نوشت هرطوری ک راحتی منم ج مدادم اونم کلا جواب نداده
بچها میدونممممم کار درستی کردم و جداشدم
الان فقط بهم بگید با این پیام حس با ارزش بودن داشت؟ یعنی حس کرد منو از دست داده؟ فهمید من برا خودم ارزش قایلم؟