من تقریبا نصف عمری که الان دارم
ازدواج کردمو زنش شدم
تو این مدت هرکاری خاستم یاد بگیرم
تو کار مژه ناخن میکاپ سفره آرایی و..... هرچی
نمیذاره
فقط میخاد من تو خونه باشم
امروز دخترم ده سالشه حرف پول شد با طعنه گف آره دیگه تو که مهارتی نداری فلانی رو ببین فیلمبرداره و عکاسه خودش میره سرکار چقد پول داره
من از داخل شکستم واقعا خرد شدم
گفتم والا بابات نمیزاره وگرنه منم میرفتم یاد میگرفتم
شوهرمم فقط نگاه کرد
میخام بهش بگم هدفم طلاق نیس
یا همراهیم کن به هدفام برسم به ارزوهام برسم یا بزار بقیه مسیرو خودم برم