میسپارم اما ازش می ترسم ودلم ازش شکستهسه سال تموم دوا ودکتر و درد و درد و دردخیلی بده مریضی آدم و بز ...
نه نترس عزیزم ،با خدا آشتی باش ،منم یه مدت باهاش قهر بودم ازش ناراحت بودم ازش ناامید بودم ،واقعیتش خیلی از جاها از زندگیم یاد نبود که خدایی هست و خودمو باید بهش بسپرم ،یه چیز وحشتناکی بعضی از لحظات زندگیم دردناک بوده ،همش میگفتم چرا خدا با این شرایط به من بچه داد چرا وقتی خواستم سقطش کنم سقط نشد ،چرا اینهنه سال زندگیم باها شوهدم طول کشید و بعد ۲۳ سال جدا شدم ،ولی الان میدونم با توجه به شرایط اون زمانم اومدن بچه از چیزای بدتری جلوگیری کرد ،بحث حفظ زندگیم نیستاا ،اصلا ،من نمیتونم برات مسئله رو باز کنم ،بودن بچه از اتفاقای خیلی بدی که منکنه اتفاق بیفته ،جلوگیری کرد ،بعدم فکر نکنی راحت بچه بزرگ کردم اصلا ،به شدت با شرایط بدی بزرگش کردم ،الان ۲۰ سالشه ،چندماه پیش جدا شدم حال دلم خوب نیست فاجعه ست ،من سال ۹۰ اقدام به طلاق کردم ولی بنا به دلایلی نشد ،تا چندماه پیش طلاق گرفتن ،اولش خیلی بهم ریختم چرا همون سال طلاقم جور نشد ،جوونتر بودم ولی میدونم بهترین زمان الان بود،من اون موقع جوون بودم خیلی به لحظ روحی خیلی اسیب پذیر بودم و تو شهر غریب بودم و حریف شوهرمم نمیشدم مطمئنم که اتفاق خوبی برامون نمیفتاد ،الان زمانش بود و شد ،با تمام دلمردگیام بازم میگم خدایا شکرت ،دلم میخواد باهاش بیشتر دم خور باشم چون در نهایت خداست که کمکمون میکنه و هوامونو داره ،تو هم بهش توکل کن البته خودت هم قوی باش
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
نه نترس عزیزم ،با خدا آشتی باش ،منم یه مدت باهاش قهر بودم ازش ناراحت بودم ازش ناامید بودم ،واقعیتش خ ...
آبجی می دونی بدار از هنه اینا چیه؟ بیماری...
اینکا نتونی کارای عادیترین و بکنی..من بعد سقط که کمرم آسیب دید دردسیاتیکی داشتم که خوب نشد...داد می زدم میبردند بیمارستان مورفین با دوز بالا می زدن تاثیری نداشت
خیلی سخت بود
از طرفی خانواده شوهرم آدم حسابم نمی کردن...جتی بعدها ک کمی بهتر شدم رفتم خونشون سلام گفتم جوابم و نمیدادن چرا؟ چون مریض بودم... نمی دونی چقدر ناراحتم کردن...بی ارزشم کردن...یه جاری داشتم تمام تلاشش و می کرد من و بدتر از چشم بندازه و موفق شد...می دونی چیا آرزوم شد؟ یه غذا درست کردن ساده....یه مسافرت که بتونم تو ماشین بشینم اما .....کمرم نمیزاشت....میدونی وقتی شوهرم با ماشین من خانواده و جاریام و برده بود گردش و ب من نگفته بود چقدر بی ارزشم کرده بود؟ خیلی زیاده ..آنقدر تحقیر و ش منده شدم....
این بار خدا رو قسم قمر بنی هاشم دادم نزاره شرمنده شم...تنگی نفس این روزا بیچارم کرده ...عطسه و سرفه....از طرفی دکتر گفته کوچکترین فشاری نباید بهت بیاد...نمی دونی چه عذابی دارم میکشم و التناس خدارو میکنم این بچه و حفظ کنه
وقتی جنازه ازخودت نباشه حلوا به دهنت شیرین میاد.از درددیگران گفتن راحته. جلیقه نجات رو تن ماهی کنی میشه جلیقه مرگ توی زندگی برای همه نسخه یکسان نپیچ.همه مث هم نیستن توی بچگی استخونام درد گرفت گفتن داری قد میکشی فهمیدم بهای رشد تحمل درده
وقتی جنازه ازخودت نباشه حلوا به دهنت شیرین میاد.از درددیگران گفتن راحته. جلیقه نجات رو تن ماهی کنی میشه جلیقه مرگ توی زندگی برای همه نسخه یکسان نپیچ.همه مث هم نیستن توی بچگی استخونام درد گرفت گفتن داری قد میکشی فهمیدم بهای رشد تحمل درده