نزدیک دو ماهه ال دی میخورم
یک هفتس همش داد میزنم و زود عصبی میشم گریه میکنم
قرار بود مثل هر سال بریم باغ پدر شوهرم چون از فامیلا کسی بود که قبلا باهاشون مشکل دار شدیم من به شوهرم گفتم نمیام اگه بیام به چیزی میگم ناراحتی میشه
قرار شد شوهرم خانوادش رو ببره باغ و بیاره
منم برم با پدر مادرم ، از اون ور هم خواهرم گفت منو شوهرمم با شما میایم صبح همه حاضر وسایل ها از دیشب اماده شده
واستادیم شوهر خواهرم هر وقت عشقش بکشه بیاد ساعت ۱۰:۳۰ زنگ زدیم کجایین که راه بیفتیم ( جایی که میریم راهش زیاده) برگشته میگه مگه پادگانه حالا میایم دیگه! پدرمم بد جور ناراحت شد
پنج نفر ادم رو مچل خودش کرده
منم گفتم راستش من دوباره اشتباه کردم نرفتم همراه شوهرم که بیام داماد منو مسخره خودش کنه، برگشتم خونم
الانم زنگ زد شوهرم گفت مامان اینارو گذاشتم بیام دنبالت هر جا بگی بریم
الان نمیدونم من زیادی عصبی و حساسم یا حق داشتم