زنت مریضه!!! بخاطر اینکه دیسک کمر و تیرویید دارم با کیست!!! فقط همین🙂
بخاطر کمرم نه تنها احوالمو نگرفتن خانوادش بلکه بعد از دوماه استراحت مطلق بخاطر دیسک خودم زنگ زدم به پدرشوهرم اونم ن سلامی نه علیکی برگشت گفت حالا انگار چت شده که بزور حرف میزنی درصورتی که من خیلی عادی حرف میزدم بعدشم گوشیو قطع کرد!!! بعد به شوهرم گفتم چرا بابات اینجور رفتار میکنه بعد گفت به من گفتن این زن زندگی برات نمیشه هر روز یه جاییش مشکل داره ولش کن بره!!! بخدا شاخ دراوردم درصورتی ک بچه های خودش نصفشون هزارجور درد و بیماری دارن از سرطان و مشکل کمر بگیر تا فشارخون و دیابت و چه میدونم همه جور مریضی... ینی دختراشو با پسراشم باید طلاق بدن چون مریضن؟ یبار دیگم زنگ زدم گفت چیه چپیدی تو خونه برو کار کن اینم باز در صورتی گفت ک هیچکدوم از عروسا و دخترا سرکار نمیرن!!! الانم هی پشت سرم میگن زنش نمیزاره پسرمون بهم پول بده!! ما تازه ازدواج کردیم بخدا یه ریال سر عروسیمون پدرش کمک نکرد برا بقیه زمین و خونه فروخته عروسی گرفته... منو شوهرمم تنهایی کار کردیم عروسیمونو گرفتیم الانم بعد ۸ ماه هنوز درگیر قسطیم و بخاطر کمرم سرکار نمیرم فعلا شوهرمم دست تنها مونده ... زنگ زدن به شوهرم با طلب کاری پدرش میگه چیه چرا برامون پول نمیفرستی هرچی میگیم دستمون خالیه میگه تقصیر زنته 😐😐 بعدشم همین چند روز پیش پول دکترشو دادیم به پسر وسطیه چون زنگ زد گفت من بردم دکتر ب من بدین ماهم فرستادیم اونم به باباش هیچی نگفته ما پول دادیم...
هرچی شوهرم میگه پولو فرستادم برا داداش میگه نه دروغ میگی
بخدا کلافه شدم کاریشونم نکردم نمیدونم چرا از من بدشون میاد منم واقعا دوسشون ندارم از بس اذیت میکنن موقع عروسبمون با اینهمه خرجی ک رودوشمون بود خواهراش پیله کردن که باید خونه بابارو بنایی کنی مهمونای توعن که میان باز مجبور شد یه قسمتی رو درست کنه فقط تا اینو میبینن یاد کم و کسریاشون میوفتن😐😐😐😐 دلم میخوام ازشون دورشم کلا حذف کنم خودمو رابطمون محدوده ولی بازم میخوام همین رابطه ی کمم از بین بره خودمو بکشم کنار
چیکار کنم ک باز حرف درنیارن؟؟؟ همش سالی یبار میریم خونشون چون شهر دوریم وقتیم میریم اینقد به من بی حرمتی میکنن انگار یه غریبه اومده فقط با شوهرم بگو بختد دارن و مخشو میزنن ازش پول میگیرن... شوهرمم جدیدا میگه دیگه زنگشون نزن چون هربار زنگ میزنی کلی مسخرت میکنن و پشتت حرف درمیارن😔