۳۸ سالش بود
دختر خالم پیرسینگ میزد
اینم میزد تتو میزد اینم میزد
همیشه لباس های خوش رنگ میخرید میگف دلم میگیزه رنگ تیره نمیپوشم
یا مثلا تو مهمونیا ما قشنگهرکمکی از دستمون برمیومد میکردیم با عجله
میدیدی ایشون با ناز دوتا دوتا قاشق میبرد میزاش رو سفره
انگار من ی زن ۵۰ ساله با تجربم اون یه دختر ۱۵ ساله ک بلد نیس کار کنه
اصلا من هرموقع میدیدمش ب خودم فوش میدادم ک یاد بگیر
آخر سرم ک یه ازدواج توپ کرد
کنار مادرشوهر ببینیش میگی این مادر اونه
اما مادرشوهرش عاشقشه