بچه ها من زمان کنکورم بود یعنی همون سالی بود که کنکور داشتم.
خیلی استرس داشتم که رشته مورد علاقمو میارم یانه.
یکی از شب های محرم وقتی رفتیم هیئت از امام حسین قول گرفتم که امشب حتما بهم بگه چی میشه.
تو خواب دیدم به خاک افتاده بودم ، یعنی زانوهام زمین دستامم زمین ولی سرم بالا بود .امام حسین رو به روم بود ازشون پرسیدم میارم یانه. امام خودش جواب نداد ولی یک نفر با عصبانیت انگار بگه دیگه کمتر بگو خستمون کردی گفت آره آره میاری.
واقعاامام حسین رو دیدم که چقدر با عظمت روی تخت پادشااهیشون نشسته بودن ، وجودش سراسر نور بود.
نتونستم چهررشون رو درست ببینم.
وقتی به زمین افتاده بودم یک نفر رو مثل خودم دیدم یعنی انگار خودم بودم که از پشت اون مکان داشت رد میشد و یک سبد پر از میوه دستش بود.
سریع رد شد رفت از خواب پریدم.
واقعا همون دانشگاه هم قبول شدم.