بچه ها ما عروسی مون ۳ ماه دیگه هست
و ما قرار بود تو اردیبهشت اینا به فامیلا بگیم
و شوهرم به مادرش اینا گفته بود فعلا نگید چون سمت عروس هم نگفتن
و فامیلامون میپرسیدن میگفتم چند ماه دیگه هست و دقیق شو فعلا نگفتیم
بعد مادر شوهرم بدون اطلاع رفته به فامیلاشون گفته و اصلا به ما نگفت ما میخواییم بگیمشما هم بگید
و چون باهم آشنا هستیم به گوش دایی و خاله های منم رسیده
و ناراحت شدن که چرا ما باید از بقیه بشنویم
الان من هم آدم بده شدم ینی ادم دروغگو شدم هم اینکه من میخواستم خبر خوب زندگی مو خودم به نزدیکان و فامیلا بگم
خیلی از خانواده شوهرم شاکی هستم ولی هنوز چیزی نگفتم
شوهرمم باهاشون دعوا کرده که چرا وقتی میخوایید بگید هماهنگ نمیشید