داشتم .یه خانواده که بهم میگفتن مامان بابا چیزی میخوای کاری از دستم برآن بر میاد تو دلتنگیام یا حداقل درکم میکردن بهم تروما نمیدادن 22سال تو خونه دعوا نمیکردن هی من تحمل کنم زجر بکشم تحقیر بشم اعتماد بنفس و عزت نفس ازم بگیرن خدا من چه گناهی کردم تو زندگی تو رابطه خوردم به مشکل برای اولین بار از یکی خوشم اومد بود بهم گفت تو اعتماد بنفس نداری و رشد شخصیتی نکردی منو بچه میبینن
دانشگاه میری؟
💔💔💔
خدای من دیدن چنین پسر هایی چقدر فوق العادهس که آنقدر مسئولیت پذیر هستن برای خانوادشون ، میدونید نظر صادقانه ام اینه که با چرا چرا چیزی حل نمیشه فقط بدتر تو منجلاب عذاب و خودتحقیری غرق میشید یکم این چرا هارو کم کنید چون بعضی چیز ها به خواست خودمون نیستن و اتفاق میوفتن یکیش خانواده ، همین که میدونید توی چه زمینه ای مشکل دارید نصف راه رو رفتین و راحت تر میشه حل کردشون که این از ویژگی مثبت شماس ، حالا فقط تلاش کنید سؤ تفاهم هاتون و تروما هاتون رو با خانوادتون در میون بزارید حالا که پدرتون نیستن یکم بیشتر با مادرتون ارتباط عاطفی برقرار کنید ، اول به خودتون عشق ، محبت و احترام بدید بزارید زخم های قلبتون التیام پیدا کنه خشم ار خودتون و شرایطتون اروم بشه ، کم کم روی اعتماد به نفس تون و رفتار هاتون کار کنید بعد از اون مطمئن باشید عشق خودش میاد سراغتون با آدم درست و اهل دلش ، رابطه های عاشقانه و وابسته شدن به آدم اشتباه فقط به شما آسیب میزنن قدر احساسات و خودتون رو بدونید ، انشالله حال دلتون خوب بشه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز