مثلا چندشب پیش یکی از حاله هامو دعوت کرد و پسرشا پاگشا کردیم و سنگ تموم گذاشت توی پذیرایی و افطار...وامشب سره اینکه یکی از خاله هام با دامادش زنگ زدن و گفتن اگه خونه اید میایم برای عید دیدنی منم گفتم تشریف بیارید...سره این درحده مرگ کتکم زد و گفت زنگ بزنم بگم نیستیم😔چقدر خجالت کشیدم تا زنگ زدم و بهونه آوردم...خیلی ناراحتم ...همش میگم الهی اون دنیا نتونه جواب بده
عزیزم، واقعا متاسفم که تو چنین شرایط سختی هستی. درک میکنم که وقتی احساس میکنی آزادی و حریم شخصی‌ات محدود شده، چقدر می‌تونه آزاردهنده باشه. هیچ کسی نباید احساس کنه که از حقوق ابتدایی خودش محرومه، حتی در روابط نزدیک. این احساسات تو اهمیت داره و باید بتونی برای خودت فضایی ایجاد کنی که در اون راحت و آزاد باشی. اما در عین حال، روابط سالم بر اساس احترام و گفت‌وگو بنا می‌شن. شاید بهتر باشه به طور آرام و با صبر با همسرت صحبت کنی و احساسات و نیازهای خودت رو براش بیان کنی. مطمئن باش که شما حق داری که در رابطه‌ات احساس خوشبختی و آزادی کنی. امیدوارم بتونی راه حلی پیدا کنی که هم احساساتت درک بشه و هم رابطه‌ات حفظ بشه.🩷
معده دردم خوب شه
به قارچ حساسیت دارم حواسم نبود پیتزا خوردم دارم عذاب میکشم از شدت درد دارم گریه میکنم💔
همسرم خیلی عصبیه خیلی زیاد توخانواده ایی بزرگ شده که همش جنگ و دعوا بوده...میگه نمیخوام‌مثل بابام باشم که برای مادرم ارزش قائل نبود ...و هیچوقت بابام توی کیفش یه قرون پول نمیزاشت..حالا خودش اینکارارو برای من میکنه ولی حس میکنم این اخلاقه سلطه گری توی ذاتشه و ارث بهش رسیده
والا از تنهایی خسته شدم دلم میخواد تشکیل خانواده بدم
دغدغم اینه ی کاری کنم شوهرم کارشو جدا کنه
دغدغه رستوران هایی که قراره توی سفر بریم
درس و امتحانم
آیندم آرزوهام موفقیتم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
12 ثانیه پیش
12 ثانیه پیش
13 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز