یه عده دزد خوشی رو ازمون گرفتن
هر روز هي ورد بخونن تو سرت طلا شده انقدر دلار اونقدر سکه همینطور . جوونا نمیتونن ازدواج کنن.
کار میکنی درس میخونی و هنوز دستت تو جیب خانوادته نه یه خونه نه حتی یه ماشین تونستی بخری
اونهمه تلاش کردی فکر کن حالا به شوخی بخندن بهت و بگن پسرفت کردی . چقدر خرد و ناامید میشی اون لحظه. چه فشاری بهت وارد میشه.
بعدم بندازن گردن خدا و تقدیر و قسمت و حکمت و عذاب الهی .. بچه های خودشون اونور دنیا دارن تو ناز و نعمت عشق و حال میکنن . اینارو میبینی له نمیشی ؟ اینکه چرا من نتونستم؟ چرا اونا این همه تو خوشی ان و ما تو این همه سختی.