تمام عیدهای بعد از ازدواج
همه چی طبق برنامه فامیل شوهر مهمونی ها سیزده بدر رفت و آمدها
امسال که مادربزرگش قبل عید مریض شد هیچ جا منو نبرده روزی چندبار باید بره پیش مادربزرگش
یه بار اخر شب نرفت مامانش زنگ زد دعوا کرد باید روزی چندبار بیایی
امرور بعد از سحری میخواستم بخوابم مامانش زنگ زده پاشو بیا اینجا پیش مادربزرگ که کمک کنی ببریم دستشویی
جالبه نوه دیگه اش طبق بالا خونه مادربزرگش زندگی میکنه به شوهر من زنگ. میزنن از این سر شهر بره