دوستان خواهش میکنم قضاوت نکنید شما جای ما نیستید که بدونید چیا میکشیم
خواهرم ده ساله ازدواج کرده یه دختر ۸ ساله داره ، شوهرش بعد از ازدواج تازه اون روی خودشو نشون داد که چه حیوونیه ، الان خواهرم فقط بخاطر دخترش داره تحمل میکنه میگه نمیخوام بچه طلاق بشه ، چند روز پیش شوهرش از خونه انداختش بیرون ولی خواهرم دوباره با پای خودش برگشت گفت دخترم گناهی نداره ، حالا امروز زنگ زده به مامانم میگه رابطمو با شوهرم درست کردم فقط بخاطر دخترم تا شاهد دعوا نباشه ، نگو شوهرِ خواهرشوهرش به خواهرم زنگ زده راجع به مهریه و نفقه و حضانت داشته حرف میزده ، دخترش رفته به پدرش گفته مامانم داشت با محمد حرف میزد ، محمد اسم همون آقاست ولی خواهرم با پیشوند آقا صداش میکنه ، خواهرم میگه من راستشو گفتم گفتم که فلانی زنگ زده بود ولی بازم شوهرش رفته تو قیافه و باور نکرده فکر میکنه خواهرم داره بهش خیانت میکنه ، اولین بارش نیست خیییییلی بچه ی فضول و دروغگو و گربه صفتیه ، بهش میگم عمرتو صرف اونا نکن اونا ذاتأ اونجوری هستن طلاقتو بگیر ولی مونده تو دوراهی ، گفتم ذات عوض نمیشه الان اونجوری میگه فردا مثلاً مامور آبی چیزی اومد می‌ره میگه یه نفر اومده بود خونه اون موقع بیا ثابت کن که مأمور آب بوده ، خیییییلی اعصابم خورده خیییییلی ، متنفرم از بچه ی فضول و نمک به حروم
