بچه ها خیر سرم رفته بودیم عید دیدنی خونه عمم
که بعدش فامیل های شوهر عمم هم اومدن
بعد خواهر ، شوهر عمم بهم گفت
چرا شبیه زن های ۳۰ ساله ها میگردی
نگران نباش بابا توام به زودی شوهر گیرت میاد
تو سن خودت باش به موقعش ۳۰ سالت میشه
چرا انقد ابرو هاتو زنونه کردی
چرا به موهات رنگ زدی
(من فقط یه قسمت از موهام رو رنگ زدم اونم دخترونه )
رسما منو شست و پهن کرد به رخت
منم چیزی نگفتم
از صبح دارم گریه میکنم
چرا چیزی نگفتی؟
تو چرا نشستی پهن کنی رو بن?
چندسالته
توعم میگفتی شما چرا شبیه سیفون توالت رفتار میکنی
خوب نیست ی زن سیفون باشه
عوض گریه جوابشو میدادی
دختر خوب
همون موقع جواب بده
چرا میشینی گریه میکنی؟؟؟
میگفتی این کارهارو کردم تا میزان فضولی شما رو بسنجم
بد گفته اون ولی توام می خندیدی در جوابش مگه این حرفا رو به شوخی نگفته ؟
چرا نگفتی چون دلم میخواد و دوست دارم اینجوری میگردم و تیپ میزنم
میگفتی عزیزم اینهمه خوردنی رو میزه چرا از اینا نمیخوری؟
میگفتی سرت رو گردن خودت باشه تو با.. ن من چیکار میکنه؟
تف تو روش
وای الهی عزیزم حق داری دلت شکسته کاش بتونی بش فکر نکنی گلم به اندازه شعورش حرف زده
چرا چیزی نگفتییییییی؟ 😐
من بودم اعتماد به نفسش رو با خاک یکسان می‌کردم که حس پیرزن به خودش پیدا کنه
بهش می گفتی پوستش چروک شده یا چه قدر پلکش افتاده و رنگ جوون پسند نپوشه به سنش نمی خوره و...
چرا ساکت موندی🙂
