حالا من کار به قیافه اش ندارم ولی چرا باید
همه اعضای خانواده نقی داخل اتوبوس ارسطو منتظر بشینند تا زن ارسطو از زیر دوش بیاد و مدام نقی بگه این خانمت کی حمامش تموم میشه؟
بعد هم زن ارسطو از حمام بیاد بیرون و از بین نقی و تقی و پسر فهیمه و ... با آرایش و صحنه آهسته بیاد راه بره و زن و مرد محو تماشا بشن تا صحنه ورود یوزارسیف به مجلس زنان پرتقال به دست تداعی بشه و بعد هم هما دستش رو با چاقو ببره !