کفتر جلد من غمه
هر جا بره عاقبتش
آشیونش تو خونمه
شبا میگم کی از پیشم تو میری؟
بهم میگه تا اون دم که بمیری
بهش میگم تو بی نیاز از دونه و ارزنی
با اون نوکت بغض منو میشکنی
بهم میگه :
وقتی شبا کنج خودت میپوسی
تقدیرو با چشمای خون میبوسی
حتی منم دلم برات میسوزه
خدا برات رخت سیاه میدوزه
بهش میگم :
درسته من مثل ابر بهارم
ولی نرو جز تو کسی ندارم
من به نوای حزن تو میبازم
تا اون شب که کفن بشه جنارم
بهم میگه :
بخوای نخوای من از پیشت نمیرم
تا از هوا نفس هاتو بگیرم
بهش میگم :
نمیدونی نفس برام چه سخته
منو ببر به لحظه های رفته