سعی کن هواشو داشته باشی عزیزم
منم کودکی سختی رو تجربه کردم
پدری داشتم که بشدت مرد سالار
و با اینکه یه کار دولتی خیلی خوب داشت و آدم موجهی بود از بیرون ولی بازهم اصلا بفکر خانوادش نبود و همه ی پولها رو خرج خودش و مو کاشتن و کیف چرم و کفش خوب و ... میکرد
یادمه تو سن ۱۵ سالگی بودم و چون بقول خودش بد اخلاق بودم برام لباس گرم نخرید
من دوتا سویشرت کهنه ی خواهرم رو تنم میکردم رو هم
سال ۸۶ اون برف به یاد ماندنی و سرمای استخوان سوز
خیلیای حرفا درد داره میدونی
یه زخمه انگار
حالم بد شد با یاد آوریش