2777
2789
عنوان

اگه کودکی سختی داشتین و باباتون بیخیال بود

| مشاهده متن کامل بحث + 303 بازدید | 32 پست
به شما اعتماد نداشت پول باید به حساب شما میزد

من که بچه بودم 

ولی هیچوقت به مامانم پول نمی‌داد 

الان که مامانم مریضه می فهمم اگه خانوادم سالم باشن من خوشبخت ترین آدم دنیام. بقیه چیزها رو با تلاش میشه درست کرد. اگه من تاپیک غرغر و ناراحتی زدم ازم بپرسین که مامان و بابا و خواهرم سالمن یا نه. 

بیشتر ببینید

مامان ها✋✋ طاها من مشکل توجه تمرکز و تاخیر کلام داشت.

دو سال برای گفتار درمانی حضوری می‌رفتیم که بی نتیجه بود.😔

تا با خانه رشد که صد تا درمانگر تخصصی گفتار و کار و روانشناس آنلاین هستن آشنا شدم، برای هر مشکلی هم آقای خلیلی بهترین درمانگر رو بهم معرفی کرد. 

این مدت خدا رو شکر پسرم خیلی پیشرفت کرده.🤩🤩

اگه نگران رشد و تربیت فرزندتون هستین خانه رشد عالیه. شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید.

خیلی سخته... تو کودکی ما رو ندیدی... نمیدونی یه برنج خالی نبود شبا از گرسنگی بیدار نشیم

تجربه کردم عزیزم... لباس مدرسه و عید نداشتیم... مسافرت و تفریح نداشتیم‌‌‌.‌‌..‌حتی ماشینی که منبع درآمدش بود رو بخاطر خانواده اش فروخت بعنوان قرض ولی دیگه بهش برنگردوندن ولی بازم نفهمید... هفته هایی که هیچی نداشتیم و میرفتیم خونه مادربزرگ مادری میموندیم... 

وقتی الان یه عده میگن کاشکی برگردیم به بچگی... ولی من میگم بچگی و نوجوونی بدی داشتم بره برنگرده 

باهاش حرف زدم ولی چه فایده. نه کودکی ما جبران میشه نه اون از کاراش دست برمیداره

یعنی بهش گفتی ما کفش اینا نداریم بازم گوش نداده خب پول و بده به خودتون 

خود شما بهش بگید ی مبلغی بریزه هروقت خواستید به حسابتون نه بده به اونا 

درسته جبران نمیشه اما چاره ای نیست گذشته رو بریز و خودت رو عذاب نده 

تجربه کردم عزیزم... لباس مدرسه و عید نداشتیم... مسافرت و تفریح نداشتیم‌‌‌.‌‌..‌حتی ماشینی که منبع در ...

وای عزیزم بمیرم برات چه وجه اشتراکی.. 

اگه مادربزرگ مادری منم نبود شاید حتی زنده نمی موندیم. 

پول دارو و دفتر و مدادمون رو میداد. همیشه بهش مدیونم 

اونم تازه مخفیانه و بدون اطلاع شوهر بداخلاقش بهمون کمک میکرد. 

لباس مدرسه و عید رو که دیگه نگم.... چه آبها که نرفته تو کفشم 

الان که مامانم مریضه می فهمم اگه خانوادم سالم باشن من خوشبخت ترین آدم دنیام. بقیه چیزها رو با تلاش میشه درست کرد. اگه من تاپیک غرغر و ناراحتی زدم ازم بپرسین که مامان و بابا و خواهرم سالمن یا نه. 

بیشتر ببینید
یعنی بهش گفتی ما کفش اینا نداریم بازم گوش نداده خب پول و بده به خودتون خود شما بهش بگید ی مبلغی بریز ...

الان وضع فرق کرده ولی بچگیمون اونطور گذشت دیگه. 

الان من ازدواج کردم ولی خواهر کوچیکم توی خونه اس هنوز و دلم براش میسوزه 

الان که مامانم مریضه می فهمم اگه خانوادم سالم باشن من خوشبخت ترین آدم دنیام. بقیه چیزها رو با تلاش میشه درست کرد. اگه من تاپیک غرغر و ناراحتی زدم ازم بپرسین که مامان و بابا و خواهرم سالمن یا نه. 

بیشتر ببینید
الان وضع فرق کرده ولی بچگیمون اونطور گذشت دیگه. الان من ازدواج کردم ولی خواهر کوچیکم توی خونه اس هنو ...

سعی کن هواشو داشته باشی عزیزم

منم کودکی سختی رو تجربه کردم

پدری داشتم که بشدت مرد سالار

و با اینکه یه کار دولتی خیلی خوب داشت و آدم موجهی بود از بیرون ولی بازهم اصلا بفکر خانوادش نبود و همه ی پولها رو خرج خودش و مو کاشتن و کیف چرم و کفش خوب و ... می‌کرد

یادمه تو سن ۱۵ سالگی بودم و چون بقول خودش بد اخلاق بودم برام لباس گرم نخرید 

من دوتا سویشرت کهنه ی خواهرم رو تنم میکردم رو هم 

سال ۸۶ اون برف به یاد ماندنی و سرمای استخوان سوز

خیلیای حرفا درد داره میدونی 

یه زخمه انگار 

حالم بد شد با یاد آوریش

دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور  

ببین عزیزم به نظر من بهش بگین و توجیهش کنین که اون زمان پدربزرگتون پولا رو به شما نمیداده و حتی گاهی حسرت کفش سالم و ... داشتین .. اینو باید بدووونه .. اگر نمیدونسته  الان بفهمه ناراحت میشه و پشیمون از این که حواسش نبوده .. اگر هم میدونسته که واویلا .. حق دارید نبخشید

سعی کن هواشو داشته باشی عزیزممنم کودکی سختی رو تجربه کردمپدری داشتم که بشدت مرد سالارو با اینکه یه ک ...

پیش دوستامون چقد تحقیر می‌شدیم

یادمه دوستم میگفت چرا بافت یا پالتو نمیپوشی و من میگفتم دوست ندارم آخه پف میکنه خوشم نمیاد 

دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور  
عزیزم جرا مادرتون بهش نمیگفت

باور نمیکرد حرفای مادرم رو. مامانمم بعد مدتی دیگه ناامید شد چیزی نگفت

الان که مامانم مریضه می فهمم اگه خانوادم سالم باشن من خوشبخت ترین آدم دنیام. بقیه چیزها رو با تلاش میشه درست کرد. اگه من تاپیک غرغر و ناراحتی زدم ازم بپرسین که مامان و بابا و خواهرم سالمن یا نه. 

بیشتر ببینید
پیش دوستامون چقد تحقیر می‌شدیمیادمه دوستم میگفت چرا بافت یا پالتو نمیپوشی و من میگفتم دوست ندارم آخه ...

اون آخه دوس ندارم ها چه غمی پشتش بود... چرا تبلت نمیخری؟ دوس ندارم. چرا کامپیوتر نداری؟ دوس ندارم 


این کفش های کهنه رو چرا هنوز میپوشی؟؟  آخه دوسشون دارم. 

...... نمیدونستم آدما تجربه های مشابهی دارن 

الان که مامانم مریضه می فهمم اگه خانوادم سالم باشن من خوشبخت ترین آدم دنیام. بقیه چیزها رو با تلاش میشه درست کرد. اگه من تاپیک غرغر و ناراحتی زدم ازم بپرسین که مامان و بابا و خواهرم سالمن یا نه. 

بیشتر ببینید
اون آخه دوس ندارم ها چه غمی پشتش بود... چرا تبلت نمیخری؟ دوس ندارم. چرا کامپیوتر نداری؟ دوس ندارم ای ...

بله عزیزم

پشت هر کامنت یه آدم هست با غم های متفاوت

من الان بزرگشدم زندگی جدا دارم بچه دارم اما هیچوقت یادم نرفت 

۱۸ سال ازون سال ها میگذره با هر ۱۸ زمستان که اومد من قلبم مچاله شد با یادآوری اون روزها

خودش مثل شاه راه می‌رفت ما مثل گدا

خدای ماهم بزرگ

چه اشکایی که مادرم ریخت سر هر موضوعی 

ای بابا....


دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور  
وای عزیزم بمیرم برات چه وجه اشتراکی.. اگه مادربزرگ مادری منم نبود شاید حتی زنده نمی موندیم. پول دارو ...

خدانکنه عزیزم...  به هرحال گذشت ولی دلم نمیخواد یه لحظه مرور کنم... بخاطر طبیعی ترین درخواست‌ها و نیازهامون باید زجر میکشیدیم‌ . هنوز هم عوض نشده..

ما دیگه ازدواج کردیم ولی  همین عید به عید یدونه پول روسری به مادرم نمیده‌‌‌... میره به مادر خودش چند میلیون پول میده هر مناسبت میشه... اینا همش درده واسه ما....

ما عید رفتیم به بچه های منو و برادرام نفری ۵۰هزار عیدی داد.

بعد خواهرزاده هاش اومدن به بچه هاشون نفری ۱۰۰ بعضی ۲۰۰ هزار عیدی داد...   انگار ما غریبه هستیم اونا بچه و نوه هاش هستن...

من که هیچوقت نمی‌بخشم... اگر نداشته باشه باز آدم خودش رو قانع میکنه نداره... ولی وقتی از خانواده میزنه و برای بقیه خرج میکنه آدم خیلی ناراحت میشه...


ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792