مادرش عمل کرده براش گوسفند کشتن صبج اونجا بودم با داییش و باباش گوسفندو گرفتن بسم الله نگفتن زدن زمین نصف سرشو بریدن چاقو تیز نبود رفتن یه هفت هشت دقیقه گشتن دنبال یه چاقو دیگه گوسفند بیچاره هه دست و پا زد بعد اومدن بقیشو بریدن نصف گردنش چسبیده بود به گردن خلاصه تابلو بود که ذبح اسلامی نشده بود و حرام بود بعد دل و قلوه شو کباب کردن سر سفره هرچی بهانه آوردم نخورم و...شوهرم میگه بخور تو که عاشق دل و قلوه ای به زور میریزه جلوم تو بشقاب مثلا میخوا پارتی بازی کنه احمق جلو مهمونا روم نشد چند دونه خوردم اومدم خونه عذاب وجدان گرفتم دست کردم تو حلقم بالاش آوردم حالا خانواده شکموش تا ده روز باید ظهر و شب ازش بپزن بخورن شامم از اون گوشت پخته بودن نرفتم گفتم سرم درد میکنه به زور برداشته آورده برام مونده بالا سرم بخور هرکاری میکنم نمیره به زور ردش کردم رفت انداختم سطل زباله اومد شک کرد رفت پیداش کرد صد تا حرف بم زد که چرا نخوردی به خاطر تو رفتم دست به غذا اومدم جلو مهمونا بالا مجبور شدم بگم حرامش کردید گوشتش حلال هست ظهرم دست کردم تو حلق آوردم بالا الان بابت اون چند تا دونه که تو معدم هست عذاب وجدان دارم و ...میگه میخوای از بین بره بیا یه چیزی میدم حلش میکنه رفته با بطری م ش ر و ب اومده میگه بیا بخور سرش منهدمش میکنه بیشعور عوضی خدا من رو خار و خفیف کرده شدم مسخره ای احمق