2777
2789

والدین من جدا شدن و من با مادرم زندگی می کنم که بیماری روحی روانی داره صبح تا شب خونه ی خواهراش هست و مثلا ۲شب برمیگرده

میگه من میخوام شوهر کنم تو مزاحمی نمیخوام پیشم باشی 

من واقعا ادم درستی بودم توی زندگیم شاید دوست پسر داشتم ولی هیچوقت رابطه و کثیف کاری نداشتم اهل هیچ خلافی نیستم فقط میرم سرکار و میام اما مادرم بهم میگه فاحشه هستی بخدا چیزی برای خونه میخرم میگه رفتی دادیش مواد غذایی خریدی منم دیگه نخریدم براش

اعتماد بنفسم گرفته همش میگه درد همه دخترای فامیل بخوره تو سرت یا میگه کسی نگرفتت

یا دوست پسرم ده سال پیش اومد خواستگاریم هنوز اون یادشه می کوبه توی سر من میگه اون باهات رابطه داشته 

همه کارام به خواهراش گزارش میکنه ارامش ندارم 

منم دارم میرم ورامین تهران میدونم جای خوبی نیست اما خب من برای کار میرم اونجا بهم انتقالی دادن 

مشکل اینه من تنهایی خیلی اذیتم کسی نیست باهاش بیرون برم یا باهام حرفی بزنه چکار کنم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792