2777
2789
عنوان

بیاید خیلی خیلی پشیمونم به خواهرم اجازه ازدواج دادم

| مشاهده متن کامل بحث + 1481 بازدید | 82 پست

جدا از رسمتون سن خواهرتون واقعاً کمه

حالا به قول شما دیپلم می‌گرفت بعد

چقد زود ازدواج می‌کنن اونجا چخبره

برون شو ای غم از سینه، که لطف یار می‌آید / تو هم ای دل ز من گم شو، که آن دلدار می‌آید /// نگویم یار را شادی، که از شادی گذشتست او / مرا از فرط عشق او ز شادی عار می‌آید

عزیزم اتفاقا منم ۲۲ سالم لیسانس مو گرفتم  بود خواهرم ۱۷ سالش خواهرمو گذاشتم ازداوج کرد 

من خیلی اذیت شدم افسرده شدم واقعا دیگران اذیتم میکردن بعد ۳ سال غصه خوردن تصمیم گرفتم درس بخونم درس خوندم ارشد قبول شدم دانشگاه ملی دولتی 

بعد اینکه ارشد مو تموم کردم یک سال بعد استخدام شدم 

یک سال بعد هم ازداوج کردم ۳۲ سالم هست تقریبا ۱۰ ماه ازداوج کردم غصه نخور خدا بزرگه 

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

جدا از رسمتون سن خواهرتون واقعاً کمهحالا به قول شما دیپلم می‌گرفت بعدچقد زود ازدواج می‌کنن اونجا چخب ...

آره والا 

خواهرم تو فاز درس خوندن بود یهو شوهر کرد

 

عزیزم اتفاقا منم ۲۲ سالم لیسانس مو گرفتم بود خواهرم ۱۷ سالش خواهرمو گذاشتم ازداوج کرد من خیلی اذیت ...


اینجا دیدگاه خوبی ندارن 

حالا من چیزی نمونده دانشگاه تموم کنم فعلا میخونم واسه استخدامی هرچی قسمت شد استخدام شدنم سخته حمایت مالی می‌خواد که ندارم

 

خواهرم خیلی خوشگله من معمولیم نگا بقیه بهش میفهمم حتی پدر مادرم اعتماد ب نفسم صفر کردن دیگه دانشگاه نرفتم حوصله هیچی ندارم فقط با بچه ها شوهرم خوشم..من پدر مادرمم دلم شکستن همه چیزای خوب مال خواهرم بود من سکوت میکردم تا جایی فوران کردم حقمو دادن...ولی خواهرم خیلی مهربونه رفتم کنارش خونه خریدم چون خواهر برا ادم میمونه مریض بشیم جونمون برا هم میدیم برا هم غذا درست میکنیم.. با اینکه من بزرگیم از من سرتره تو همه چی دیگه خواست خداست بیخیال چ میشه کرد هر جا هم میریم همه توجه ها مال اونه

دقیقا حق داری منم اگه جای تو بودم اجازه نمیدادم 

خواهرت تازه اول جوانیشه بعدشم بره دانشگاه هزار نفر میان خواستگاریش 

اگه الانم کیسی داشت میتونست بهت احترام بزاره صبر کنه تا اول تو نامزد کنی 

خواهرم خیلی خوشگله من معمولیم نگا بقیه بهش میفهمم حتی پدر مادرم اعتماد ب نفسم صفر کردن دیگه دانشگاه ...

من که خیلی دلم شکست بخصوص این ایام عید 

هرچی برام بگن باز من پیش خودم فکر می کنم اشتباه کردم اجازه دادم 

 

دقیقا حق داری منم اگه جای تو بودم اجازه نمیدادم خواهرت تازه اول جوانیشه بعدشم بره دانشگاه هزار نفر م ...

علاوه بر اینکه بهم احترام نذاشت خیلی مغرور شده نسبت به من بیچاره من تو این شهری که عقایدشون تا دختر بزرگتر ازدواج نکنه کوچیکه براش راهی نیست من فداکاری کردم

 

علاوه بر اینکه بهم احترام نذاشت خیلی مغرور شده نسبت به من بیچاره من تو این شهری که عقایدشون تا دختر ...

الانم غرور خودتو حفظ کن و همه جا با اعتماد به نفس باش و هرکسی هم واسه شوهر بهت چیزی گفت بهش یه تیکه مودبانه بنداز اینجوری دیگه چیزی نمیگن 

امیدوارم خواهرت بفهمه بخاطر اون از خودت گذشتی.... 


ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز