2777
2789

سرم که تو گوشیه میگن چرا سرت تو گوشیه 

همش افسرده همش بی انگیزه 

یکم که با داداشم شوخی میکنم میخام‌ حالم خوب باشه اونم تو اتاق که اذیت نشن اینا

داشتم کشتی می‌گرفتم با داداشم کوچیکم صدا خنده هامون بالا رفت 

بعد بابام داد زد گفت بشینین سر جاتون بیام اتاق با شلنگ میام

منم گفتم مگه همیشه اینطوری ایم ایشالا همیشه به خوشی و خنده بچه میارین که بچگی کنه شاد باشه و فلان 

بابام گفت واق واق نکن دختر (لبخندم خشک شد رو لب هام )

قلبم شکست ازش متنفر شدم یه لحظه

روزه ام بود مثلا 

روزه نمازشون به جاعه ولی پیامبر با دخترش اینطوری مگه رفتار میکرد ؟ درک نمیکنم...

سه نفر محكوم به اعدام با گیوتین شدند؛ یک کشیش، یک وکیل دادگستری و یک فیزیکدان در هنگام اعدام؛ کشیش پیش قدم شد ، سرش را زیر گیوتین گذاشتند و از او سؤال شد: حرف آخرت چیست؟گفت : خدا ... خدا...خدا...او مرا نجات خواهد داد،وقتی تیغ گیوتین را پایین آوردند ، نزدیک گردن او متوقف شد.مردم تعجب کردند؛ و فریاد زدند: آزادش کنید!خدا حرفش را زده! و به این ترتیب نجات یافت نوبت به وکیل دادگستری رسید؛از او سؤال شد: آخرین حرفی که می خواهی بگویی چیست؟گفت : من مثل کشیش خدا را نمی شناسم اما درباره عدالت‌ میدانم عدالت...عدالت...عدالت...گیوتین پایین رفت ،اما نزدیک گردنش ایستاد.مردم متعجب، گفتند :آزادش کنید، عدالت حرف خودش را زده! وکیل هم آزاد شدآخر کار نوبت به فیزیکدان رسید؛سؤال شد: آخرین حرفت را بزن گفت: من نه کشیشم که خدا را بشناسم، و نه وکیلم که عدالت را بدانم اما می دانم که روی طناب گیوتین گره ای است که مانع پایین آمدن تیغه می شودبا نگاه به طناب دریافتند و گره را باز کردند،تیغ بر گردن فیزیکدان فرود آمده و سر او را از تن جدا کردچه فرجام تلخی دارند آنان که واقعیت را میگویند و به «گره ها» اشاره مى كنند

بیشتر ببینید
چی بگم والا

💔😔

سه نفر محكوم به اعدام با گیوتین شدند؛ یک کشیش، یک وکیل دادگستری و یک فیزیکدان در هنگام اعدام؛ کشیش پیش قدم شد ، سرش را زیر گیوتین گذاشتند و از او سؤال شد: حرف آخرت چیست؟گفت : خدا ... خدا...خدا...او مرا نجات خواهد داد،وقتی تیغ گیوتین را پایین آوردند ، نزدیک گردن او متوقف شد.مردم تعجب کردند؛ و فریاد زدند: آزادش کنید!خدا حرفش را زده! و به این ترتیب نجات یافت نوبت به وکیل دادگستری رسید؛از او سؤال شد: آخرین حرفی که می خواهی بگویی چیست؟گفت : من مثل کشیش خدا را نمی شناسم اما درباره عدالت‌ میدانم عدالت...عدالت...عدالت...گیوتین پایین رفت ،اما نزدیک گردنش ایستاد.مردم متعجب، گفتند :آزادش کنید، عدالت حرف خودش را زده! وکیل هم آزاد شدآخر کار نوبت به فیزیکدان رسید؛سؤال شد: آخرین حرفت را بزن گفت: من نه کشیشم که خدا را بشناسم، و نه وکیلم که عدالت را بدانم اما می دانم که روی طناب گیوتین گره ای است که مانع پایین آمدن تیغه می شودبا نگاه به طناب دریافتند و گره را باز کردند،تیغ بر گردن فیزیکدان فرود آمده و سر او را از تن جدا کردچه فرجام تلخی دارند آنان که واقعیت را میگویند و به «گره ها» اشاره مى كنند

بیشتر ببینید

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و *کاملاً رایگان* با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید .

گشنگی زده به مغزش 

یکی نیست بگه بابا جنبه گشنگی نداری نگیررررر مگه مجبورت کردن گشنگی بگشی و پاچه مردمو بگیری 

🟠🟡🔴📢کامنت من ، نظر من برای استارتره ،باهام مخالفی ریپلای نکن چون اینجا کسیو ندیدم با حرفای یکی دیگه متحول شده باشه   📢🟠🟡🔵

درکت میکنمبابت رفتار زشت پدرت ازت معذرت میخوام❤️🫂

😔♥️ عزیزم تو که کاری نکردی 

سه نفر محكوم به اعدام با گیوتین شدند؛ یک کشیش، یک وکیل دادگستری و یک فیزیکدان در هنگام اعدام؛ کشیش پیش قدم شد ، سرش را زیر گیوتین گذاشتند و از او سؤال شد: حرف آخرت چیست؟گفت : خدا ... خدا...خدا...او مرا نجات خواهد داد،وقتی تیغ گیوتین را پایین آوردند ، نزدیک گردن او متوقف شد.مردم تعجب کردند؛ و فریاد زدند: آزادش کنید!خدا حرفش را زده! و به این ترتیب نجات یافت نوبت به وکیل دادگستری رسید؛از او سؤال شد: آخرین حرفی که می خواهی بگویی چیست؟گفت : من مثل کشیش خدا را نمی شناسم اما درباره عدالت‌ میدانم عدالت...عدالت...عدالت...گیوتین پایین رفت ،اما نزدیک گردنش ایستاد.مردم متعجب، گفتند :آزادش کنید، عدالت حرف خودش را زده! وکیل هم آزاد شدآخر کار نوبت به فیزیکدان رسید؛سؤال شد: آخرین حرفت را بزن گفت: من نه کشیشم که خدا را بشناسم، و نه وکیلم که عدالت را بدانم اما می دانم که روی طناب گیوتین گره ای است که مانع پایین آمدن تیغه می شودبا نگاه به طناب دریافتند و گره را باز کردند،تیغ بر گردن فیزیکدان فرود آمده و سر او را از تن جدا کردچه فرجام تلخی دارند آنان که واقعیت را میگویند و به «گره ها» اشاره مى كنند

بیشتر ببینید
ناراحت نباش عزیزم منم دیدم پدرهایی که اینجور میگن

💔چرا یه مرد باید با دختر بزرگش اینطوری صحبت کنه بهم برخورد اصلا 

سه نفر محكوم به اعدام با گیوتین شدند؛ یک کشیش، یک وکیل دادگستری و یک فیزیکدان در هنگام اعدام؛ کشیش پیش قدم شد ، سرش را زیر گیوتین گذاشتند و از او سؤال شد: حرف آخرت چیست؟گفت : خدا ... خدا...خدا...او مرا نجات خواهد داد،وقتی تیغ گیوتین را پایین آوردند ، نزدیک گردن او متوقف شد.مردم تعجب کردند؛ و فریاد زدند: آزادش کنید!خدا حرفش را زده! و به این ترتیب نجات یافت نوبت به وکیل دادگستری رسید؛از او سؤال شد: آخرین حرفی که می خواهی بگویی چیست؟گفت : من مثل کشیش خدا را نمی شناسم اما درباره عدالت‌ میدانم عدالت...عدالت...عدالت...گیوتین پایین رفت ،اما نزدیک گردنش ایستاد.مردم متعجب، گفتند :آزادش کنید، عدالت حرف خودش را زده! وکیل هم آزاد شدآخر کار نوبت به فیزیکدان رسید؛سؤال شد: آخرین حرفت را بزن گفت: من نه کشیشم که خدا را بشناسم، و نه وکیلم که عدالت را بدانم اما می دانم که روی طناب گیوتین گره ای است که مانع پایین آمدن تیغه می شودبا نگاه به طناب دریافتند و گره را باز کردند،تیغ بر گردن فیزیکدان فرود آمده و سر او را از تن جدا کردچه فرجام تلخی دارند آنان که واقعیت را میگویند و به «گره ها» اشاره مى كنند

بیشتر ببینید
ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792