ما تازه ازدواج کردیم شوهرم ۹ سال از من بزرگتره همش میگف بچه بچه من سن ام میره بالا من راضی نبودم خونمونم کوچیک بود سرکارم قراردادی بودم ولی ول نمیکرد میگفت بچه تااینکه از وقتی اقدام کردم یکسال بعد بزور دارو باردار شدم شانسی دوقلو شد با خونریزی شدید نتونستم برم دیگه سرکار خونمونم پله داشت مجبور شدیم بدیم اجاره خودمون اجاره کنیم یجای آسانسوردار و بزرگتر.
امروز برگشته میگه بچه باید ۴-۵تا باشه گفتم این اولین و آخرین بارداری من بود دیگه بسه هم دوقلوعه هم دختر و پسره دیگه بچه نمیخام میگه تو سر همیت دهن مارو سرویس کردی پشیمون کردی آدمو از بچه خواستن گفتم دوتا چیز من ویار کردم شق القمر کردی خریدی میگه مادی نمیگم....منظورش کار خونه س
انقدر ناراحت شدمممم بچه ها ۸ ماه زحمت بارداری موند تو تنم اون هیچی این ناشکری نیست ؟؟؟؟؟ خیلی بیشعوره