چقدر دلم گرفت، منم مادر دو تا پسر بچه شدم، خودم مجرد و همسرم دو تا پسر داشت، یکی ۸ و یکی ۱۰ ساله، ولی خیلی مراقبشونم، حالا واسه من برعکسه، اونا بی محبتن، سه ساله مادر بی محبتشون یه تماس درست و حسابی نگرفته، ولی من اینقدر حواسم بهشون بوده، اینقدر کوچیکه منو میبوسه خدا میدونه، میگه مامان کارایی که مادرمون باید انجام بده و نمیده شما در حقمون کردی، از رسیدگی به درس و مدرسه بگیر تا ... .
ولی الان که برای عید رفتن پیش خانواده مادری، حتی یه زنگ به من نزدن عیدرو تبریک بگن! به پدرشون زدن، حتی حال منو نپرسیدن🥺 میخوام بی تفاوت باشم، ولی نمیشه، دلم خیلی شکسته. اونا مشهدن، میگفتن ما دیگه مامانمون رو دوست نداریم، میگفتم حق ندارید اینطوری بگید! شما شرایط ایشونه نمیدونید شاید نمیتونه! اول از خودش بشنوید دلیل سردیشو بعد قضاوت کنید! ولی...🥺🥺
الهی بگردم. چقدر دلت پاک و مهربونه
چطور میتونه اینطوری برخورد کنه باهات😢 توروخدا درستو خوب بخون موفق شی چشمش در بیاد هم تو از دستش راحت شی هم اون از دست تو
به ازدواج هم فکر نکن حالا . تو ازدواج هیچی نیست آنقدر مشکلات و بدبختی هست خدانکنه یروز بیای بگی گفتم ازدواج میکنم ازون خونه خلاص میشم گیر یکی دیگه افتادم
بیخود میگن درک کن
. آدم باید رحم و مروت داشته باشه بچه چون بی مادره هر طوری دلت خواست باهاش رفتار میکنی
خدا نگذره از اینجور آدماها انقدر رذل و پست فطرتن
درک کردن نداره چون اسی بنده خدا دختر خوب و حرف گوش کنیه رفتاراشو توضیح داده بخونید بیشتر ناراحت میشید
زد تو شکمت 😐
اسی از امروز کمر همت ببند اینو شوت کن از زندگی پدرت بیرون
اگرم گفت نگو و تهدید کرد تو بگو ...زر میزنی هیچ گ.و.ه.ی نمیتونه بخوره
اگر دست روت بلند کرد تو هم بزن
احترامش واجبه نیست ..تمرکزت رو درست باشه اما روزی یه ساعت تایم بذار واسه بیرون کردن این
به پدرت بگو
