هر کی برابر امکاناتش حساب پس میده
طوری که فقیر میگه خوب شد مالم زیاد نبود
پیامبر یکبار به سلمان فارسی یک دینار میده
یک دینار هم میده ابوذر
میگه برای خودتون برید خرج کنید
سلمان در راه فقیری میبینه یک دینار رو میده بهش
ابوذر میرع بازار مقداری خرید میکنه
پیامبر عصر دوباره میخادشون آتش درست میکنه
ساج رو میاره روی آتش داغ میشه
به سلمان میگه برو روی ساج بگو یک دینار رو چه کردی
سلمان میپرسه بالا میگه انفاق کردم میپره پایین
به ابوذر میگه برو بالا
ابوذر میرع بالا میگه رفتم بازار خرما خریدم به رفتم گوشت
وای سوختم میپره پایین میگه سوختم رسول خدا
پیامبر میگه اون دنیا هم اینطوریه هر چی سبک بار تر باشی تندتر میری
بارت سنگین باشه مالت زیاد باشه پاسخگویی بیشتره
و چرا به نیازمندان کمک نکردید