سلامخانما
توتایپیکای قبلیمگفتمشثهرم یکسالونیمه پاشوخونه ی پدرمنمیذاره…باپدرممهیچچچ دعواوبحثینکردن..
خلاصه من با اصراروخواهش هرکاری کردمنیومد.حتی روزاول عید😢خلاصه چندروزپیشتصمیمگرفتمپدرومادرمووپدرومادرهمسرمو افطار دعوت کنم که اینبشه جرقه واسه اشتی ورفت وامد..
دقیقا یک شب قبل از مهمونی من،مامانمکل فامیلوافطار دعوت کرد
وهرچی به شوهرمگقتمنیومد…
پدرومادرممبهش زنگزدنکه اشغال کردوجواب تماسشونونداد😔پدرممخیلللی ناراحت شدوگفت اینچه وضعشه و هیچجا باهات نکیاد همه جا تنهایی(اخه از اول عید خاله ومادربزرگموداییم)افطار دعوت کردن
که یا نیومدیا بعد از شام اومد…
خلاصه خسته شدم از ایناخلاقش
وخانواده ممپشتمن
شما جای من باشید چیکارمکیند..
راستی ۸٫۹-ساله ازدواجکردیمبجه نداریم۲۶سالمه،شوهرمم ۱۰سال بزرگتره..
شوهرمدرکلادمخوبیه
از لحاظ مالی مشکلی ندارم
کاریه زحمتکشه
همه چیزتوزندگیواسمفراهمکرده،اهل اعتیادنیست.دست بزننداره،بددهننیست،بهمعشقواحتراممیذاره،به هیچوجه خصیص نیست،ولی خب ایناخلاقش داغونمکرده خیلی
اهاناینمبگم
اگه پاش بیفته خانواده شوبه منترجیحمیده
چیکارکنم😢😢😢