بچه ها اینهمه تایپ کردم تروخدا تا اخر بخونید و جواب بدید
شوهرم خونه نمیسازه
تا الان یه شهر دیگه بودیم از امسال میگ دیگ نمیریم اون شهر بمون روستا خونه مادرم تا اسم اون شهر و خونمون رو میارم میگ گوه بزنن اونجا رو و......
منو انداخته خونه مادرش (میگ تنهان بمونیم پیششون و پیرن و.......) شوهرم چهار تا داداش دیگم داره ک جدان
راحت نیستیم و باید یکسررررر کار کنم چون میگن خونته دیگ و مادرشوهر پیره همش میگ زیاد مصرف نکن زیاد درست نکن ال نکن بل نکن
شوهرم باهام اوکیه ولی تو این مورد گند زده
دوتا بچه دارم
ولی خونه نداریم بهش میگم بساز میگ داریم خب
میگم کو؟
میگ خونه بابام هست
حتی خورد خوراکمونم جدا نمیکنن با همیم
از یه طرفم خانوادم و خانواده شوهرم با هم قهرن و از هم متنفرن
این طرف از اون طرف بد میگ
اون طرفم از این طرف بد میگ
بخدا خستمممم
همه تو روم میگن شوهرت بی عرضه س عرضه یه خونه ساختنم ندارم
شوهرم پول ساختنشو داره ولی میگ زمین میخرم بعدا درست میکنم و میرم تو کار ساخت و ساز
ینی برای خودمون درست نمیکنه
اینجا روستاس خونه اجاره ای نیست باید بسازیم
و قراره چند روز دیگ منو بزاره اینجا خودش تنهایی بره یه ماه ماموریت
نمیدونم اون تایم برم قهر یا نه؟
اینجا تو خونه بارها بهش گفتم یا منو میزنه میگ ازم خونه نخاه یا فحشم میده میگ خونه بابام هست ما پیششونیم و..
مادرشم همش نفرینش میکنه همش متنفره ازش همش میگ کاش تو بچگیش خفش میکردم و..... نمیدونم بخدا دلیل حرفاش چیه