جریان اینکه
یکی از پسر های فامیل سالها عاشق یکی از دخترها فامیل بود دختر جوابش منفی بود اما پسر داشت همه کار میکرد که دل دختر را به دست بیاره و جوابشو مثبت کنه
همه فامیل، همسایه، آشنا، دوست، همکار از عشق و علاقه پسر به این دختر خبر داشتن
تا که نزدیک دوسال پیش پسر عمه خود پسره رفته خواستگاری دختر (کسی خبر نداشت پنهانی رفتن و پنهانی اصرار کردن) دختر باهاش ازدواج کرد یهو خبرش پیچید
همه تو شوک بودیم که چی شد یهویی
خیلیا میگفتن نامردی کردن با اینکه میدونستن چقدر یکی دیگه این دختر را سالها دوست داره حداقل از فامیل خودش نباید میرفت خواستگاری حالا غریبه بود یک چیزی غریبه بود مهم نبود. برای همین خیلی از فامیل تو مراسمات عروسی اصلا شرکت نکردن یا به طور کل با خانواده داماد و عروس قطع ارتباط کردن.
حالا بعد دوسال عمه و شوهر عمه اون پسره که عاشق دختره بود و دختر را برای پسر خودشان گرفتن
افتادن به هر دری زدن و التماس کردن
که این پسر باید ما رو حلال کنه
آه و نفرین دل شکسته پسر افتاده تو زندگیمان خیر و برکت از زندگیمان رفته
(حالا هیچکس نمیدونه چه اتفاقاتی براشون افتاده که اینجور به این فکر افتادن با اینکه حداقل تو ظاهر و چیزی که ما میبینیم عروس و داماد زندگی خوبی دارن و تازه بچه دارم شدن )
شوهر عمه میگه یک حس سنگینی رو دلم هست نه خواب دارم نه آرامش دارم دیوونه میشم .
پسره هم میگه تا زنده باشم بخاطر این نامردی نه میبخشم نه فراموش میکنم هم هرروز شکایت پیش خدا میبرم هم خودم یک روز انتقام میگیرم چون از هرکسی انتظار داشتم جز اونا میگه من شوهر عمه ام و عمه امو مثل پدر و مادرم میدیدیم نباید حداقل هم خون خودم اینجور میکرد.
از نظر شما احتیاج به حلالیت هست؟ یا اصلا نیست؟
یا اینکه شوهر عمه و عمه بخوان جبران کنن باید چجوری جبران کنن که این ببخشه بنظرتان ؟
خداوکیلی عمه پسر که میشه خاله من منو دیونه کرده هرروز میاد خونه امون میگه راهی بذارید که ما رو ببخشه برید باهاش حرف بزنید این حرفها