از روز قبل عید بس نشسته تو خونه کنار خانواده ش حالا گاهی مهمونی میرن و گاهی مهمون میاد براشون روزی کلا یک بار یا نهایتا دوبار در حد ده دیقه یع رب تماس میگیره شهرمون از هم دوره دیروزم که خواهر عزیزش اومده بود خونه شون تا پنج غروب یک سلام و احوالپرسی با من نکرد و بعدش که سراغش و گرفتم در حد دو دیقه و بعد هی گفت صب کن صب کن مهمون داریم نمیشه که ول کنم بیام با تو حرف بزنم تا ده و نیم شبم که اومد زنگ زد و هر چی دلش خواست بمن گفت تو نفهمی و بیشعوری و درک نمیکنی و
یه مدت ازش دوری کن نه این که قهر کنی یعنی یه روز زنگ نزن پیام نده بهش بذار خودش دلش برات تنگ بشه گفت نبودی بگو مثلا خاله ام اومده بود انقدر خوش گذشت حتما یه خانم رو بگو
روزایی که مهمون دارن گیر نده که صحبت کنه چه فرقی داره مهموناشون خواهرش باشع یا اقوامشون احترام هم نگه دارین اینقدر لرین زیر یه سقف حرف بزنین که خسته شین
روزایی که مهمون دارن گیر نده که صحبت کنه چه فرقی داره مهموناشون خواهرش باشع یا اقوامشون احترام هم ن ...
به خدا کل عید تا همین امروز حتی یکبار من زنگ نزدم صب کردم خود تحفه اس بیاد زنگ بزنه حتی اعتراضم نکردم اما دیروز واقعا اعصابمو بهم ریخت همه ش میگه خب نزنم یه روز تحمل کن چهار ساعت تحمل کن