من از دست مامانم بیشتر از شوهر دارم عذاب میکشم
انگار شوهرمه ی شوهر ۷۰ساله ک ن مسافرت میبره ن تفریح زندانی شدم تو خونه الان دوماهه از خونه نذاشته برم بیرون
همشم میگ فلانجام درد میکنه تقصیر تویه گفتم بزار من برم دنبال زندگیم تو بمون پیش دوتا بچت
ول نمیکنه چون گناها نمیتونه بندازه گردن اونا خواهرم ک لنگه مامانمه داداشم ک تک پسره و نور چشمی
منو نگه داشته هروقت با بچه هاش دعواش میشه سرمن خالی میکنه میگاونا واسم منفعت دارن تو نداری