منم همینطور
الان دیکه باهاش حرف نمی زنم اصلا کاری بهش ندارم
من دگ نامزدمو پس میدم اگ ازم خسته شه خدایا خودموهم خفه میکنم
نه برعکس من کم حرف شدم خیلی خیلی هم شیطون وبازیگوش هستم شوهرم پایه است
ولی پسرم رفیق جدید مه
اینا همو سرصبح لو میدن بیا ببین
من بد خواب بشم بداخلاقی میکنم
از خواب بیدار میشم
شوهرم اول از همه میگه نگاه صبح پا برهنه رفت توآشپزخونه
پسرم میگه مامان بابا جارو دستی نکشید
همو لو میدن تا یکی شون برنده شه
منم دقیقا همین شد یکجور انگار دیگه فقط وابسته همیم شور و شوقی نیست مخصوصا بعد بچه ها
اوج هیجان رابطه ما این چند وقتا این بود داشتم میوفتادم تو رودخونه قشنگ هیجان زده بود منتظر بود من رو اب ببره یک حرکتی نزد بیاد نجاتم بده میخندید فقط اینقدر خندیده بود بخدا افتاده بود زمین زانوی شلوارش پاره شده بود
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز