اره سر مهریه بهم خوردیم بابام یچیز گفت این یچیز دیگه اینم گذاشت رفت منم بلاتکلیف موندم که خب الان چی میشه یه مدت صبر کردم ببینم کاری میکنه خودش یا نه دیدم خبری نیست خودم زنگ زدم گفت اگه کسیم باید ناراحت باشه اون منم نه تو چون من خیلی بیشتر از تو ابراز علاقه کردم بهت و تلاش کردم با ابراز علاقه بهت نزدیک شم
گفتم باشه بیا تلاش کنیم درستش کنیم تو کوتاه نمیای حداقل صبوری کن من بابامو نرم کنم گفت نه من ادم دوباره تلاش کردن نیستم بعدم از کجا معلوم من الان میخوامت توام رفتی باباتو راضی کردی دو ماه بعد یسال بعد نخواستمت چی اونوقت