من یک ساله که نامزدم خودم و همسرم مذهبی هستیم
بعد نامزدیم متوجه شدم خانواده همسرم خیلی متفاوتن
خواهش میکنم دین و مذهب و بزارید کنار خودتونو بزارید جای من، من دوتا خواهر شوهر جوون دهه هشتادی دارم
به مرور متوجه شدم رفت و آمدای پسرای غریبه تو خانوادشون خیلی برای همشون عادیه حتی پدر شوهرم
حتی عمه های شوهرم که جوون هستن خونه مجردی دارن و همه میدونن با پسرا در ارتباطن و مسافرت میرن
این عیدم متوجه شدم خواهرشوهرام رفتن با چند تا دختر پسر مسافرت و استوریای س.ک.س.ی میزارن با عرق و...
من خیلی تعجب کردم که مادرشوهر و پدرشوهرم هیچی نگفتن نگو میدونستن به همسرم که ظاهرا مذهبیه گوشزد کردم سرم داد زد که به تو چه خواهرای من چی میخورن شبا با کی میخوابن
همه بهم میگن زندگی اونا بمن ربطی نداره اما من واقعا خیلی اذیت شدم و تعجب کردم، الان مدتیه از اون ماجرا میگذره و من نسبت به شوهرم خیلی سرد شدم، امروزم بهم گفت میخوای سری بعد ماهم باهاشون بریم گفتم من تو جمع های کثیف اونا نمیام
همسرم یکسره بعد اون ماجرا سعی داره خوشحالم کنه ولی من خیلی بهش سرد شدم حتی نمیتونم دیگه عکسشونو ببینم
چیکار کنم بنظرتون تروخدا یه راهی جلوم بزارید