مامان بابام باهام دعوا کردن سر این قضیه

کار درستی نکردی ولی دیگه اصلا زنگ نزن

مطمنی برای شام میخواستن بیان شاید عید دیدنی میومدن و در حد همون میوه و شیرینی 

کاره خوبی کردی عزیزم عذرخواهی نکن 

میذاشتی بیان شما هم هفته بعد پیام میدادی میخوایم بیام خونتون اگه دیدی،پیچوند اینو میکردی هم بهونه

باید بلد باشی زبون رو بچرخونی.

یه طوری برنامه میریختی واسه شام و ناهار نیان.

رک بودن زیادی هم جالب نیست

خدا کمکت کنه عزیزم میدونم تو این گرونی خیلی سخته مخارج خونه، ولی من احساس میکنم الان پدرومادرت خیلی از این قضیه

ناراحت هستن چون بخاطر بی پولی شون مهمون شون از خونه رونده شده.

نمیدونم چرا حس میکنیم فرهنگ اصیل ما اینطوریه که مهمون حبیب خدا ست و... ، یا باید فرهنگ اصیل برای دو طرف باشه یا نباشه 

ینی اگر قراره بگیم نه مهمون رو رد نکن و بگو بیان و... از اونطرف هم باید بگیم مهمون نباید خودش رو دعوت کنه و مراعات حال صابخونه رو بکنه 

کار خوبی کردی گفتنی نیان، چون به قول خودت دعوتتون نمیکنن که. عذاب وجدان نداشته باش متاسفانه ما همه اطرافیان رو در نظر می‌گیریم بجز خودمون رو

اگر پدر و مادرت هم اعتراضی دارن خیلی محترمانه بگو من نمیتونم هزینه مهمونی بدم.... 

در خونه را نبند، مهمون حبیب خداست، مگر اینکه ادم سمی باشه و ضرر داشته باشه.

شام یک املت دور هم بخورید، با مادرت صحبت کن بگو پول ندارم. پذیرایی هم چایی، دعوا هم نداره

عزیزم تو این زمونه وضع مال بیشتر مردم همینه. من امسال برا اینکه آشناها نیان خونم عید دیدنی خونه هیشکی نرفتم ولی اینکه رک بگی نیاین خیییلی کار زشتی بوده. اینکه خرج خونه رو میدی دلیل نمیشه که به خودت اجازه بدی تو روابط مامان بابات با فامیل دخالت کنی.

حالا هم زنگ بزن بگو دست خودم نبود اوقاتم از جای دیگه ای تلخ بود سر شما خالی کردم ببخشید، هر وقت بیاین خونه متعلق به خودتونه

دیگه گفتی نیان ول کن دیگه بگو نمی‌تونیم وقتی پذیرایی کنیم گفتم نیان