من ۲۵سالمه و هفت ساله ازدواج کردم ی بچه پنج ساله هم دارم شوهرم ب شدت عصبیه و اصن حرف حساب حالیش نمیشه وضع مالی چندان درستیم نداریم اصنم تو خونه رابطه درستی نداریم مدام بیرونه با رفیقاش و اصن تو خونه با من و بچم وقت نمیگذرونه وقتیم میاد جرعت حرف زدن باهاش و ندارم بسکه تند برخورد میکنه.. الان حدود پنج شش ماهه میگه من ی بچه دیگه میخام هم خودش مدام میگه هم اطرافیانش ک باید ی بچه دیگه بیاری من دلم نمیخاد تو این زندگی یکی دیگه بیارم چون واقعا دلی ب این زندگی ندارم حداقل ی چند سال دیگه بگذره بلکه یکم پا به سن گذاشت آروم تر شد یکی دیگه بیارم.. بنظرتون چیکار کنم بقران انقدی ذهنم درگیره و آشفتم ک از خواب و خوراک افتادم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
تو که شوهرت باهاتون وقت نمیگذرونه و مایلی همیشه باهاش زندگی کنی یه بچه بیار دیگه باهم بزرگ شن اختلاف ...
خب پسمشکلات حل نشده ی زندگی چی بشه؟ همینجوری یه بجه بیار دیگه
فقط 16 هفته و 6 روز به تولد باقی مونده !
1
5
10
15
20
25
30
35
40
منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر لای موهای تو گم کرد خداوندش را ...🥀🥀 دشمنت را هم چو میخ خیمه می خواهم ، مُدام سر به سنگ و تن به خاک و ریسمان در گــردنش 🥺🥹💫💫
تو که شوهرت باهاتون وقت نمیگذرونه و مایلی همیشه باهاش زندگی کنی یه بچه بیار دیگه باهم بزرگ شن اختلاف ...
بخدا اگه شوهرم باهام خوب میبود و زندگی ارومی داشتم سه تا دیگم میاوردم ولی الان با این وضعیت نمیتونم چون میدونم یکی دیگه بیارم اون هر کار میلشه میکنه منم چاره ای برام نمیمونه