یکساله هم با خانواده خودش هم خانواده من قهر کرده عید دیدنی خونه پدرم نرفت خودمو بچه ها رفتیم. حالا قراره فردا شب خانوادم بیان خونمون عید دیدنی خواهرم پرسید همسرت ناراحت ک نمیشه ماها بیایم خونتون عیددیدنی گفتم نه خوشحالم میشه که ای کاش نمیگفتم. حالا به همسرم گفتم پدرم اینا فردا میان گفت من خونه ام کسی رو راه نمیدم فردا اگرم اومدن خودتون خونه ای من تا وقتی اونا هستن پام توی خونه نمیرارم. حالا چه گنم
بگو کارش طول کشیده وایساده سر کار
وا بگو به جهندممم.
برو برس به مهمونات بگو شوهرم درگیر کارش بود نتونست بیاد محلشم نده .بگین و بخندین.
مرتیکهه
باید اول از شوهرت میپرسیدی بعد دعوت میکردی
جهنم خودت ازشون پذیرایی کن
خب وقتی همسرت نرفته خونه پدرو مادرت اونا چرا خودشونوکوچیک میکنن میخوان بیان؟
وا سر چی انقدر حرصیه؟
هیچی
اصرار نکن بمونه
مشکل تو نیست مشکل خودشه .خیلی ریلکس و خوب از مهمانها پذیرایی کن و بگو شوهرم نتونست خانه باشه
شما با خانواده ش اختلاف نداشتی که حالا بخواد تلافی کنه؟
پدر و مادرتون چطور راضی شدن اونا اول برسن خدمت داماد
کاش نمیومدن
وقتی شوهرت نیومده خوبت پدرت، پدرتم نباید بیاد خونه شما
حالا خوبه با خانواده خودشم قهره
مال من با خانواده خودش خوبه با ما قهره
خدا لعنتش کنه
خبرشو بیارن برام
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز