من عزت نفسم خیلی پایینه. مامانم به تازگی عذاب وجدان گرفته اومده ازم حلالیت بگیره برام یه چیزایی تعریف کرده از کودکیم. تازه فهمیدم علت تمام اضطراب ها و ناامنی های روانیم چیه.
یک ساعته فقط دارم گریه میکنم و دلم برای خودم میسوزه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
تو یک زنی ^_^..!زیبا باش! لباس خوب بپوش! ورزش کن! مواظب هیکل و اندامت باش! هر سنی که داری خوب و زیبا بگرد! همیشه بوی عطر بده! مطالعه کن و آگاهی ات را بالا ببر... خودت را به صرف قهوه ای یا چایی در یک خلوت دنج مهمان کن! برای خودت گاهی هدیه ای بخر! وقتی به خودت و روحت احترام میگذاری احساس سربلندی میکنی آنوقت دیگر از تنهایی به دیگران پناه نمیبری و اگر قرار است انتخاب کنی کمتر به اشتباه اعتماد میکنی یادت باشد .."برای یک زن عزت نفس غوغا میکند"
من به شدت آدم مضطرب و استرسی هستم.و این ریشه در کودکی می دونم.نمی دونم بهش تروما میگن یا نه ولی هنوز دارم با این مشکل دست و پنجه نرم میکنم جوری که زندگیم تو خیلی مسیر ها متوقف کرده
❤ میشه برای سلامتی نی نی تو دلیم صلوات بفرستین.خدایا دل همه منتظرا روشاد کن بهشون نی نی بده
تو فکر کن یه پدر و مادر ناآگاه از شیوه درست تربیت با فرزندشون چه رفتاری میتونن داشته باشن. همه اون ر ...
اخه تروموا فرق داره....شیوه غلط تربیت اینه که کثلا بهش زیاد بگی دستت بشور .وسواس بشه....تروموا یعنی یهو بش بگی میدمت به یکی دیگه بزگت کنه ها بعد بچه تا یک مدت زیاد تو ترس شدید باشه
اخه تروموا فرق داره....شیوه غلط تربیت اینه که کثلا بهش زیاد بگی دستت بشور .وسواس بشه....تروموا یعنی ...
من بابت کوچکترین خطایی که حق طبیعی هر بچه ای تو اون سن بودم شدیدا تنبیه شدم. اینا تروما نیست؟ من به شدت خود سرزنشی دارم الان. هر اتفاقی مزوقته خودمو مقصر میدونم. حتی وقتی حالم بد میشه کاملا ناخوداکاه به خودم گرسنگی میدم. به بقیه میگمسیرم. حس سیری دارم ولی خودم میفهمم من انگار دارم خودمو تنبیه میکنم
مشکلات اجتماعی شدیدی دارم. همش هم به خاطر این که مادر پدرم طردم کردن و براشون یک بچه ی نامرئی بودم.م ...
من همه این چیزا که برام تعریف کرده بود رویادم رفته بود. یعنی انقدر دردناک بودن بزام که عمدا فراموش کرده بودم. یه تصویر خیلی شیک و رویایی از والدینم تو ذهنم ساخته بودم. الان فهمیدم اوضاع چطور بوده