حتما شمام کلی خاطره از نوجوونی و بچگیتون دارید که وقتی ازش یاد می کنید اب می شید و می رید تو زمین😂😂😂
مثلا من یادمه ۷ سالم بود انقدررر گریه و زاری کردم به زور مامانمو مجبور کردم برای عروسی موهامو شنیون کنم..
حالا شینیون هم چ شینیونی... سه طبقه تپه گوه درست کرده بودم بالاسرم تو ارایشگاه😂😂 (با عرض معذرت البته)
همه هم نگام می کردن به ریش نداشته‌م می خندیدن منم تصور می کردم لابد خیلی خفن شدم که همه چشما خیره منن😂😂😂😂😂
بیاید دو سه تا از خاطراتتون تعریف کنید دور هم بگیم بخندیم....
وای وای سیل خاطرات هجوم اورد.....بمیرم کاش چقد سبک بودی زنیکه
هیچ وقت سم نبودم
به تیپ های خر در چمنم معروف بودم ی زمانی 😁😂
چون پریود شده بودم زار میزدم فک میکردم مرض گرفتم اونم ۳ روز تمام خون گریه میکردم😂😂
به پسرا تیکه مینداختم البته شکرخدا فقط یه سال بود
من تو عروسی داییم ۵ ۶ساام بود میرقصیدم بعد یه خانم پیری نگو ذوق زده شده از رقصیدن من کم سن و سال اومد نزدیک هی می‌خندید دست میزد به من نگاه میکرد شاباش میداد از اون موقع به اینور خجالت میکشم برقصم نمیدونم چرا حس بد میگیرم از رقص و حس میکنم هنوز اون نگاهای دور و اطراف رومه😂
خاطرات من بیشتر ناراحت کنندس...
مثلا من دختر نوجوان بودم مادرم زحمت نمیداد به خودش سوتین برام بخره وضع مالیمون عالی مادر کارمند ولی به کوچکترین مسایلم اهمیت نمیداد ...یادمه پریود شدم نتونستن بهش بگم هیچی بلد نبودم پارچه گذاشتم زیرم تا اسن سنم که ۳۳ سالمه حتی یه ماه هم نفهمید از پریودم
من مامانم سختگیر بود
نه میذاشت تیپ سم بزنیم نه کارای سم بکنیم
من حتی خاطراتی از کلیپسم ندارم
چون مامانم نمیذاشت
نمیدونم خوبه یا بد
من هنوزم تو اون سنم
تاحالا اونقدر کاری نکردم که تا چند سال بگن بخندن😁
عروسی داییم مانتو قرمز تنم بود با شال زرد با شینیون مو که اندازه قابلمه بود از زیرشم یه لباس شب مشکی آویزون بود وسط قر میدادم فازم چی بود خدا میدونه 😐😐انگار پرچم کشور آلمان بودم
از پشت پنجره مردمو صدا میزدم مثلا میگفتم اون خانومه که لباسش قرمزه بعد که برمیگشت ببینه کیه قایم میشدم
