میگم بریم دخترم گریه میکنه میگه بمونیم
لعنت به زندگی من که حتی جداییم هم شبیه آدم نشد
همون بدرفتاریها همون زورگوییها
همون حجم از انتظار
بپز بشور بساب بزار جلوی خانواده ای که هرلحظه تحملشون برات رنجه
الان که همه خوابن من و آسمون مسابقه ی اشک ریختن داریم
با هزار مدل اصرار و خواهش منو آورده اینجا هر ثانیه ش عذابم داده