من با ی پسره آشنا میشدم اکه حوصلهتون میشه تاپیک های قبلیم هست توضیح دادم
بعد خیلی محبت میکرد بهم
قربون صدقه های افراطی منم خانوادم بهم زیاد محبت نکرده بودن
اما خودم مستقلم شاغلم
خیلی هم منطقی هستم
اما واقعا خر حرفاش شده بودم
تصادف کردم دورم میگشت
گل میخرید برام
یهویی عوض شد یهویی شد ی آدم دیگه
منم شکه شده بودم
ی چندبار بهش هشدار دادم
رفتارش منو اذیت میکنه اصلا گوش نمیکرد بعدشم بهونه میکرد که من حالم خوب نیست و این حرفا
گفتم منم بهش بی توجهی کنم اما بازم داشتم اذیت میشدم رفتم باهاش کات کردم
اصلا سعی نکرد جلومو بگیره
بعد پیام سال نو داد تبریک گفت
منم سین کردم جواب ندادم الان
تو خیابون دیدم 🤣🤣