سلام خانوما منو همسرم از روز اول عید باهم دعوا کردیم قبلش هم دعوا داشتیم من اومدم خونه پدرم همه چیو گفتم شوهرم اومد دنبالم نرفتم گفت اگه شب بمونی به جون مادرم طلاقت میدم . پدرومادرمم رفتن خونه پدرشوهرم باشوهرم حرف زدن که مشگل از توعه و اینا اونام میگفتن مشگل از دختر شماس اونجا بحث کردن شوهرم شب با زور خانوادش زنگ زد ب بابام ک بیام دنبالش بابام گفت بیا و اومد و من گفتم طلاق میخام . شوهرم گفت باشه پاشد رفت فردا صبحش پدرم به عموی شوهرم که واسطه ازدواج ما بود زنگ زد گفت همه چیو بعدظهرش من رفتم خونم لباس وردارم دیدم شوهرم سرویس طلامو از لج داده مادرشوهرم ک من نیام برش دارم . منم از لجم انگشترهامونو ورداشتم اومدم خونه بابام شوهرم ز زد ب بابام ک انگشترو برده وردارین بیارین بابام گفت بیا حرف بزنیم اونم گفت برید کاراتونو بکنید طلاق میگیرید بگیریدمن دیگه نمیخامش . بنظرتون چیکارکنم الان سه روز گذشته خانوادش ی زنگ هم نزدن
پدر و مادرو چرا قاطی دعوا کردین؟؟
خب مگه طلاق نمیخواستی؟ به ارزوت رسیدی دیگه
خب مگه نگفتی طلاق میخوام؟واسه چی زنگ بزنن
کاری ک کردی یتی طلاق برو دنبال کارای طلاق
حرمتارو نابود کردید چندبار اومده گفتی ن الان میگی چیکار کنم
طلاق
بگو سرویس طلا برا من بود جناب
دعوا سر چی بوده که تا این حد پیش رفتی و طلاق طلاق کردی آخه؟
من نمیدونم بحث سر چی بوده ولی واقعا اگه به طلاق فکر نمی‌کنی یاید همون اول که اومد دنبالت میومدی
بنظرم خیلی کشش دادی
اومده بود دنبالت میرفتی
اولا اصلا نباید میرفتی خونه بابات چون خودم ی بار ۱۰ روزی رفتم ب غلط کردن افتادم
طلاق کاره هرکسی نیست نمیشه ب همین راحتیا دست کشید
مگ این ک طرف معتاد باشه و خرجی نده
بهش زنگ بزن بگو بیا دوتایی بریم صحبت کنیم باهم
غرورشو خرد کردی پیش جفت خونواده ها
فکر کنم زیادی ناز کردی
البته حتما شوهرت طلبکار بوده که برنگشتی
پس بنظرم خودت رو سبک نکن حالا حالااگه برنگشتی،،،،
هنوز سه روز رفته!!
پس انتظار چی داشتی؟
تو که نمیخواستی طلاق بگیری چرا اینقدر تند رفتی ؟
الان شما واقعا میخواین طلاق بگیرین ؟
اگر واقعا طلاق میخواین بگیرین که تکلیف طلاها رو فکر میکنم دادگاه مشخص کنه متعلق به کیه و فاکتورش به نام کیه
اگر واقعا خودتون نمیخواستین طلاق بگیرین و بار دوم که اومدن دنبالتون حرف طلاق رو زدین صد در صد مقصر خودتونین و اگر مایل به طلاق نیستین خودتون باید جمعش کنین...