از خانم هایی که سن بالا ازدواج میکنن خوشم نمیاد

خب مشکل استارتر گویا فقط ظاهر مسن تر مادرش بوده که مشکل ساز بوده براش و مدام مقایسه میکرده با بقیه.

من میگم ظاهرو میشه یجوری حفظ کرد.

الان تو همین کلاس دختر من یه مامانی هست فکر کنم نزدیک ۶۰ باشه، جوری که همه تصور میکردن مادربزرگ بچه ست. بعد بچه هم هرروز خواب میمونه دیر میاد، مشق و تمرین و دیکته نمینویسه، کلا چالش زیاد هست باهاش.

حالا به قول شما نه دیگه خیلی سن پایین باید بچه دار شد نه سن بالا مثل ایشون. 

البته این که بعضیا به دلایلی دیر ازدواج میکنن هم قابل درکه

مردم خیلی حرف میزنن گلم ،اختلاف  نظر و عقیده همه جا و در هر سطحی از زندگی وجود داره  ،مثلا خیلی از اطرافیانت ممکنه به پدر مادرت بگن دختر تحصیلات میخواد چیکار؟ زودتر شوهرش بدین ... مادر توهم باید واسه تایید اطرافیان و ترس از سرزنش اونها تو رو از ادامه تحصیل محروم کنه ؟؟؟ 

شما تو سن پایینی بودی بهتر بود تا با مادرت مطرح میکردی تا اون طرز فکر درست رو یادت بده تا بتونی توی همون بچگی جواب دیگران رو بدی و از خودت و مادرت دفاع کنی تا واسه ات تروما نشه ...

خیلی از مادر ها حتی اگر زود بچه دار شن بچه ی سوم یا چهارمشون رو تو همون سن ۳۲ به بالا بدنیا میارن ...بچه آخر باید احساس خجالت کنه ؟!

اینکه کسی  تحت تاثیر نظر اطرافیان باشه تا منطق خودش ینی هنوز به بلوغ فکری نرسیده ...

شما برای این تروما برو روانشناس باهات شرط میبندم هیچ کدومشون نمیگن کار مادرت اشتباهه ...میدونی چرا ؟ چون زندگی هیچ فردی کامل نیست خیلیا ممکنه به خاطر فقر پدر مادر ،بخاطر مریضی ،به خاطر طلاق ،بخاطر هزار چیز دیگه تو بچگی تحقیر شده باشن ،این ماییم که باید قوی باشیم شرایط زندگیمونو بپذیریم و تحت تاثیر آدمای سمی قرار نگیریم 

متوجه منظورم نشدید 

ببخشید حوصله بحث ندارم

مهم نیست. من هم حوصله اش را ندارم. 

درسته دیگع ن افراط و ن تفریط حالا یعضیا بنده خداها زور ک نیست شرایطشون جوری بوده دیر ازدواج کردن

خوشبختانه این قضیه قشنگ ده پونزده سال دیگه کاملا عادی میشه چون اکثرا بالای ۳۰ ازدواج میکنن دیگه. 

اونی ک هم دنبال زندگی سالم و ازدواجه اقتصاد و تورم احازه نمیده حق دارن البته بغیر از یه عده ک ب قول خودشون خوشگذرونیاشون هنوز تموم نشده

من بچه آخر بودم مادرم تو ۱۹ سااگی‌بچه اول‌ و‌ تو‌۳۰ سالگی‌بچه اخرشو‌دنیا آورده بود.هیچ وقت‌همچین‌حسی نداشتم. و‌دوستانی داشتم که‌مامانشون‌واقعا سن‌مادربزرگمو داشتن و خواهر و برادرشان همسن مامانم بودن ولی هیچوقت نه از‌کسی‌حرفی شنیدم و نه به‌اون‌دوستم اینو گفتم چون اصلا مسأله مهمی نبود..هر کسی تو یه شرایطیه دیگه

خب پس تجربه هامون متفاوته... چون من کسایی رو میبینم که در جوانی با بچه ها بی اعصاب بودن و الان تو سن بالاتر صبر ایوب دارن...و‌خود من حتی. وقتی سنم کم‌بود اصلا با بچه ها جور‌نبودم‌اما الان صبوریم بیشتره 

منم مادرم دیر ازدواج کرده و تفاوت سن زیاد با پدر مادرم دارم ولی افتخار میکنم که مادر اروز ها و هدف هاشو فدای بچه و زندگی نکرده یعنی خودش فراموش نکرده وقتی تصمیم به بچه دار شدن گرفته که به هدف های چه شغلی چه شخصی چه مالی و... هرچی داشته رسیده بعد با برنامه ریزی بچه دار شدن