هر روز ۱۰۰ بار میپرسه درس میخونی یه برنامه چرت نوسته گیر داده با اون میخونی اون چ برنامه ایه اخه ن استراحت داره ن چیزی کاش انقد اعتماد بنفس نداشت فک میکنه مشاوره سه ساله میگم مشاوره درسی بگیر نمیگیره میگه خودم بهتر از مشاورم همه جا هم الکی میگه فلان کارو براش کردم بهمان کردم انقد منت میزاره از خودمم بدم میاد
ی کلاس میخوام برم مامانم میفته دنبالم تا تو کلاس نرم و درو نبندم نمیره ابرو نذاشته برام حسرت ب دل موندم یبار خودم برم بیرون ابروهامو شمرده دیروز میگفت دوتا از ابروهات کم شده راس میگف دوتاشو برداشتم چرا زندم نمیدونم دوسال انقد سرزنش و مقایسه و دعوا کردن افسردگی گرفتم مثل پیرزنا دستم میلرزید هرروز چهارتا قرص فشار و استرس و زهرمار میخورم حالا ک یکم بهتر شدم باز اخلاق چرتشون شروع شده درو میبندم نیان تو اتاق مثل چی درو باز میکنن دیگه همه تو خونه لختمو دیدن ن بیزون میتونم برم ن خودشون میبرن ن تاحالا مسافرت رفتم ن جای تفریحی کنسرتی چیزی رفتم فقط بزور میبرن خونه خالم ک فضولی میکنه و از مرگ و چرتوپرت حرف میزنه افسرده ترم میکنه کاش بمیرم راحت بشم مامانم واسه من از بچگی منت ناهار شام میزاره هر روز برا خواهرش غذا میپزه منو فحش میده میگه قه به ای ک تا این سن رو دستم موندی