تو دوران نامزدی که همیشه باید مادر و خواهرش بودن
ینی میومد منو برمیداشت میرفتیم اونارم برمیداشت..وقتایی که اونا نبودن شب ساعت یک میومد دنبالم که همه جا بستس..بدجوری هم ادعای عاشقی و دوس داشتن میکرد
حالا بعد عمری گفتم بریم مشهد دوتایی منو یه سفر دوتایی ببر...
اولش عین جنتلمنا گفت جون بخواه به خاطرت به مادرم میگم که فقط تو رو میبرم بعدش دیشب باز با خونوادش بودیم هی میگفت من دلم پیش شماست اینجا میمونین کاش ماشین دیگه داشتیم شمام با اون میومدین..بیاین براتون بلیط قطار بگیرم شمام با قطار بیاین.....
میخام براش ای بدم تو دوران نامزدیمون یه بار داد زدی بسه مامانت شوهر داره انقد به فکر غذای اون نباش
حالا هم مادر توهم شوهر داره انقد به فکر مسافرتش نباش اگه میخای تا آخر سفر کوفتم کنی هی دماغتو بگیری بالا قیافه بگیری برا من همین اول کاری بردار خونوادتو برو خوش باشین