یه سوال به تازگی برام پیش اومده.. میدونیم که اویجا اون نقشه ی بیرحمانه رو کشید که ایونگو رو از گیبک بگیره..بعد که به بهونه حامله شدن از اویجا ایونگو رو بعد اون اتهاما آزاد کردن گیبک اومد به ایونگو گفت بیا با هم بریم یه جای دور ایونگو گفت چطور میتونم اینجا رو ترک کنم صبر کن و ببین چه کارایی ازم بر میاد(انتقام گرفتن) گیبکم خواهش کرد بره باهاش ایونگو گفت بهم فرصت بده فکر کنم..سوالم اینه میدونم اگه میرفتن هم فراری محسوب میشدن و باید تا آخر عمر مث فراریا زندگی میکردن ولی من میخوام بدونم چرا ایونگو اون لحظه قبول نکرد برن با هم منظورم اینه علاقش به رفتنو نشون میداد هر چند اگه بعدا نمیشد..لطفا نظرتونو بگین بدون تعصب، اگه کاملا سریالو دیدین🙂