فقط بخاطر اینکه عمل کیست مویی کردم، میندازتم تو اتاق تخت و تشکو برمیداره که رو موکت بخوابم، همش اذیتم میکنه... بهم فحش محارم میده بهم فحش ناموسی میده ولی خدا گواهه زاییده بود من جمعش کردم و ننش فقط نگا میکرد.. بخدا سره پل صراط ول کنش نیستم، از توهم شاکیم دایی
یک عدد دختر تنها که آرزوهاش سقف نداره.... یادمه اولین باری که نگاهم به نگاهت گره خورد فهمیدم تلخی فقط فنجون قهوه کافه ی شهر نیست... یه نوع تلخیم هست که خیلی شیرینه مثل چشمای تو که با تلخی نگاهم میکرد. -پناه.