منم 16 ماه پیش سزارین کردم شب قبل از عملم داشتم سکته میکردم که اتفاقا دارد زایمان هم اومد سراغم .فردا صبحش هم که با شوهرم رفتم بیمارستان اینقدر گریه میکردم متخصص بیهوشی دلش برام سوخت با اینکه زایمان دومم بود و این بار دوم بود سزارین میشدم.ولی وجود شوهرم خیلی موثر بود تو اتاق عمل همراهم بود و دلداریم میداد تازه من ایرانم هم نیستم و تکو تنها بودم.ناراحت نباشید استرسش عادی هستش .نمیدونم از کمر میخواد بیحس بشه یا انکه میخواد بیهوشش کنن،تا بخواد به خودش بیاد نینی بغلشه و تمام این استرسا یادش میره.ببینید ما میخوایم بریم یه آمپول معمولی بزنیم میمیریم از ترس چه برسه به اینکه میخوان اتاق عمل ببرنت و منتظر هستید کوچولو رو که 9 ماه براش زحمت کشیدی و هم
ه جا همراهت بود رو ببینی.آخیی چه حس قشنگی.تا میتونید بهش دلداری بدید و اگر هم میخواد گریه کنه جلوشو نگیرید برای اینکه گریه? خوشحالیه.راستی پیشاپیش قدم کوچولوتون مبارک باشه.انشاالله فردا به سلامتی زایمان میکنه خبرشو هم به ما بدید.