سلام من 8 سال هست که ازدواج کردم و یک دختر 6 ماهه دارم شوهرم پسر خوبى هست ولى بسیار تحت تاثیر پدر و مادرش هست به طورى که وقتى که اونها از ایران به اینجا میان شوهر من یک آدم دیگه میشه خانواده من از نظر فرهنگى و تحصیلى خیلى بالاتر از خانواده شوهرم هستن ولى این براى اینها مهم نیست چون به تنها چیزى که فکر میکنن پول هست و خب از نظر مادى خیلى خوب هستن مساله این هست که من که به این 8 سال نگاه میکنم میبینم بخاطر اینکه دیدن من آدم بهترى هستم چقدر خواستن من رو عقب نگاه دارن و از رفتارهام ایراد بگیرن جورى که من هر حرفى که میزنم باید مواظب باشم که کسى ناراحت نشه همسرم البته هیچ وقت جلوى ادامه تحصیل من رو نگرفته ولو اینکه من در حال گرفتن فوق لیسانس هستم و اون هنوز لیسانسش رو هم نگرفته همه اینها رو گفتم چون میخوام بهم کمک کنید تا شوهرم رو بالا بکشم بهش بفهمونم که اگر به نظرش چیزى اشتباه هست به خاطر پدر و مادرش نیازى نیست بگه درسته یا اینکه ادم یکبار جوان هست و نیازى نیست که ادم بخاطر جلب نظر پدر مادرش مثل 60 ساله ها زنده گى کنه متاسفانه من فکر میکنم که من بیشتر دارم شبیه اونها میشم تا شوهرم شبیه من من دارم بد دهن و عصبى میشم و واقعا از زندگیم لذتى نمیبرم میخوام به من کمک کنید که چه جورى شوهرم رو بالا بکشم